خلاصه ماشینی:
در دو دهه اخیر هم که مورد اشاره جنابعالی بود،ما در واقع این تعابر و تفاسیر را میتوانیم ملاحظه کنیم که گاهی همین تفاسیر و تعابیر ناقص موجب سوء استفاده دشمن هم شده است،یعنی گاهی در دانشگاهها این شبهه مطرح شده است که آیا میخواهید ما را تبدیل به حوزه علمیه کنید؟یا در حوزهها گفتهاند کمه آیا میخاهید حوزه با تبدیل به دانشگاه بکنید؟و شاید یک نوع مقاومتی را هم به وجود آورده،لذا ما برای اینکه این شعار در کلیت خود و در جایگاه اصلی خودش مطرح بشود،بایستی سمت و جهتگیری خودمان را به سمت وحدت آرمانی سوق بدهیم و واقعا هم در حق این دو مرکز بزرگ علمی و ادارهکننده جامعه هم ظلم نکنیم.
اگر به خاطر داشته باشید،یک یاز شعارهای اساسی در انقلاب فرهنگی آن بود که واقعا مدرک را به عنوان ارزش تلقی نکنیم، اما ما الان میبینیم که نه تنها در دانشگاهها این امر شدت پیدا کرده بلکه در حوزهها نیز متأسفانه مدرک مهم تلقی شده است و یا حتی اساتیدی که از حوزه تشریف میآورند به دانشگاهها، اینها هم باید به نوعی ارزشیابی مدرک بشوند و معادل لیسانس،فوق لیسانس،یا دکترا دریافت نمایند،بعد هم این عناوین جاهایی مورد استفاده قرار بگیرد و به آن تفاخر بشود.
*دانشگاه اسلامی:یعنی شما بیشتر از هر چیزی، مشوقها و موانع در حین عمل را ملحوظ میکنید و یا به عبارت دیگر،تمایزها و زمینههای همگرایی و واگرایی در هر شرایطی وجود داشته و خواهند داشت،اما حتما باید زمینهای باشد که مشوقها افزایش و موانع کاهش پیدا کند و اگر این مشوقها را تبدیل کنیم به اصول مفروضی در حرکت عمومی حوزه و دانشگاه،در حقیقت وحدت ایجاد شده است.