چکیده:
در این مقاله به تحلیل نظری یکی از مهمترین مسایل مرتبط با توسعه در ایران،یعنی مدیریت توسعه پرداختیم.از آنجا که به اعتقاد ما قریب به یک قرن است که پیشگامان مدنیته در کشور عموما و مدیریت توسعه بالاخص،مکتب نوسازی را آگاهانه یا غافلانه،در امر توسعه، الگوی خود قرار دادهاند،از اینرو ابتدا مبانی نظری و روش شناختی این مکتب را مطرح و سپس با نقد آن،به معرفی چهارچوبهای نظری خود که مبتنی بر رویکرد هابرماس است،مبادرت نمودهایم.براساس این تحلیل نظری به این نتیجه دستیافتهایم که مهمترین ویژگی مدیریت توسعه در ایران،تکیه بر بخش سختافزاری وارداتی و غفلت از بعد نرمافزاری توسعه(بعد اجتماعی-سیاسی و فرهنگی)است.انتخاب این رویه،باعث گردیده که زیست جهان اجتماعی تحت تسخیر سیستم درآید و به تدریج آثار زیانبار خود را به صورت افزایش آسیبها و جرایم اجتماعی،نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"گفته میشود توسعه یک پروسه کیفی است که در جامعه ایجاد میگردد.
این بعد شامل امور عینی و هرگونه امکاناتی است که به نیازهای مادی و اساسی انسان پاسخ
در پاسخ به این سؤالات،نگارنده معتقد است که برنامههای توسعه در ایران گرچه دربردارندهء
توسعه قرار گرفت و باعث گردید که وجهی از مدرنیته مورد توجه واقع شود که مربوط به دورهء اول
غرب روی بخش سختافزاری است اما بعد دوم یا نرمافزاری گرچه چندان مورد غفلت قرار نمیگیرد
بخش سختافزاری قرار داده است و با تعمیم این رویکرد به تمامی جوامع،خصلتی عام و حامع به آ?
تاکنون در این زمینه همچنان غلبه بر بعد تکنولوژیکی و مادی توسعه بعنوان یک رویکرد عام پذیرفته
بعد مدرنیستی یا نرمافزاری آن جای خود را در برنامههای توسعه در غرب باز نموده است.
این در حالی است که در ایران،برنامههای توسعه همچنان متأثر از رویکر مدرنیته متقدم-که
معنای توسعه تلقی شده در حالی که مطلوب ساختن این شاخصها چیزی جز رشد اقتصادی نیست
شده است که رشد اقتصادی و توسعه بخش سختافزاری در اولویت قرار گیرد.
پهلوی،تکنوکراسی یا مهندسی اجتماعی بود و برنامههای عمران و توسعه در این فضا نیز
دادن بعد مدرنیزاسیون توسعه مجال هرگونه مشارکت فرهنگی و اجتماعی را در فرآیند توسعه
میکنند که در این میان بعد اقتصادی حداقل در اولویت اول قرار ندارد زیرا توسعه با کالاهای
دیگر)ایجاد کرد و ادامه داد،در توسعه هم اولویت با مدیریت مجرب و بیطرف است و آنگاه
آنان مشورت شود اما این کار صورت نمیگیرد جامعه نیز چنین است."