چکیده:
-این مقاله
بمناسبت برگزاری کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی در مهر ماه 1370، نوشته شده و
یکی از مقالههای منتخب این کنگره است.در این نوشته محتوای منظومه«همای و همایون»از دیدگاه علم بیان، از لحاظ تمثیلی،
مورد بحث قرار میگیرد و سپس به طور اجمال، استعارههای مفرده آن با آوردن مشاهد
مثالهایی برای خواننده بازگو میشود؛چه در این اثر خواجو بعنوان عارض آگاه در عهد
خویش، سعی کرده است مضامین عرفانی را در قالب عشقی زمینی بیان کند.روند مقاله نیز
صرفا مبتنی بر همین اندیشه خواجوست.
خلاصه ماشینی:
"باغ پریان نیز نمودی از عالم ملکوت است و در دیوار کاخی که در آن باغ است، عباراتی به نظر میرسد؛و آن عبارات بازتاب عشق حقیقی است، که عارف را به سوی معشوق حقیقی رهنمون میشود:درین صورت از راه معی ببینفرو مانده صورت پرستان چیننگر تا به چشم خرد بنگریکه در عقل و حکمت نگنجد پرینگویم به نقش از خرد با زمانولی نقش را عین نقاش داننه هر صورتی را توان داشت دوستدرین نقش بین تا چه معنی دروستبه معنی دهد صورت دوست دستنه چون خویش بینان صورت پرستز صورت ببر تا به معنی رسیچو مجنون شوی خود به لیلی رسیولی نقش خود گر نبینی نکوستچو از خود گذشتی رسیدی به دوستهمای و همایون ص 32 ب 12 تا 18در این داستان مراحل و مقامات عشق، مرحله به مرحله، به گونهای تمثیلی بازگو میشود:همایی چو سیمرغ پر برگشادبه قاف تحیر نشیمن نهادبه طوری که در همین نوشتههای کاخ نیز مراتب عرفان برای عاشق دلخسته چنین بیان میگردد:می صافی از دردی دیدهسازکباب از دل خون چکانیده سازدل خسته در پای دلبر فشانبه سرو و روانش روان بر فشاندرین ره قدم بر سر خویش نهوزین پس سر خویش را پیش نهاگر مرد راهی ز خود در گذربه منزلگه بیخودی برگذرهمای و همایون ص 33 ب 14 تا 17همای، این عارف شیفته، در مییابد که باید معشوق را در چین معنی بجوید؛سفر مرد راه حق به حقیقت آغاز میشود؛ باید رفت و به چین-این سرزمین ملکوت-رسید و باید جانان را دید و جان را باخت:به چین شو که فالت همایون شودز ماه رخش مهرت افزون شودبه چین زلف دلبر توانی کشیدکه از چین شود نافه چین پدیدهمای و همایون ص 33 ب 19 تا 20همای همه این مفاهیم و نقشها را در واقعه روحانی میبیند و شیفته میشود."