خلاصه ماشینی:
"همچنین تعبیر کنایی یا استعاری«گرد برانگیختن از آب روان(فلک)»تعبیری است دلپذیر و موهم دو معنا: یکی،پدید آوردن زمین خاکی از آسمان آبی(آبگون)،دوم،به رنج درانداختن آسمان آبگون،رنجی گران که وجود موجود را در آستانهء زوال و نابودی قرار میدهد63و تو گویی در پندار شاعرانه،نظامی پدیدآمدن زمین از آسمان را مستلزم رنجی گران و جانکاه برای آسمان پنداشته؛رنجی گران که لازمهء زادن و پدیدآوردن است: ز آب روان گرد برانگیختند جوهر تو ز آن عرض آمیختند (مخزن الاسرار،111/3) همچنین نظامی در مقدمهء مخزن الاسرار-که در وصف باری تعالی و آفرینش اوست -بیانی هنرمندانه همراه با تصویرسازیهایی دلپذیر از آفرینش آسمانها از تودههای بخار و دود-بدانسان که در قرآن کریم آمده است-و خلق روز و شب و خورشید و ماه،به دست میدهد و سرانجام از پدیدآمدن هفت اقلیم بر کرهء خاک یعنی از پدیدآمدن زمین،یا ربع مسکون در پی آفریدهشدن افلاک و به گردش در آمدن آنها (زدهشدن دو سه چنبر بر افلاک)سخن میگوید: در هوس این دو سه ویرانه ده کار فلک بود گره در گره تا نگشاد این گره و هم سوز زلف شب ایمن نشد از دست روز چون گهر عقد فلک دانه کرد جعد شب از گرد عدم شانه کرد زین دو سه چنبر که بر افلاک زد هفت گره بر کمر خاک زد کرد قبا جبهء خورشید و ماه زین دو کلهوار سپید و سیاه (مخزن الاسرار،21-4/01،2-5/1) در این ابیات،دو سه:افادهء تحقیر میکند و بیانگر این معناست که افلاک و انجم و به طور کلی کل هستی نسبت به هستی حق چیزی نیست و حقیر است."