چکیده:
معنا شناسان زایشی معتقد بودند که گشتارها حوزه عملکرد وسیعی دارند و حتی
پیش از این که واژه درج گردد، گشتارها عمل میکنند، لذا ایشان ژرفساخت نحوی را به
طور کلی انکار کردند.چامسکی و قاموس گرایان بر وجود واژگان به عنوان یک حوزه عمل
کننده پیش از ژرفساخت صحه گذاشتند.ایشان معتقد بودند، قواعد واژگانی نیز پیش از
ژرفساخت عمل میکنند و این قواعد دارای ویژگیهای خاصی میباشند که آنها را از
گشتارها متمایز میسازند.در این مقاله نگارنده بطور مختصر فرضیه قاموس گرایی را
تشریح نموده و نه ویژگی برای قواعد واژگانی بر میشمرد.
خلاصه ماشینی:
"اما بعد از سالهای 1970 و شکل گیری نظریه قاموس گرایی ثابت شد که واژگان هم در این توانایی نقش دارند و قواعد واژگانی خود محصول تعمیمهایی است که ذهن انسان از روی ساختار واژهها میدهد، یعنی قواعد واژگانی به صورت زا یا مدخلهای واژگانی را طبقه بندی کرده و آنها را از نظر صرفی و معنایی تجزیه و تحلیل میکند و ذهن انسان قادر به ترکیب اجزاء صرفی و معنایی است و میتواند مدخلهای واژگانی جدیدی بسازد خواه مدخلهای ساخته شده موجود باشند خواه ممکن.
پس قواعد مذکور زایا هستند و بایستی این دیدگاه را رها کرد که واژگان ثابت است ولی نحوزایاست، زایایی و ثبوت هر دو هم ویژگی بخش نحوی و هم بخش واژگانی دستور زبان است.
4-1-2-4در زبان فارسی نیز میتوان قواعد واژگانی زیادی از این دست مثال آورد که هر کدام مقوله نحوی را عوض میکنند، مثلا:[/puy/+a]v suff Adjیعنی:طی این فرایند اشتقاقی فعل به صفت تبدیل شده است.
که روساخت نیست و خود زیر ساخت دیگری باشد و پس از اعمال گشتارهای دیگر مراحل بینابینی دیگر، تا در نهایت به روساخت برسد، اما در مورد قواعد واژگانی چنین مراحلی وجود ندارد.
[به تصویر صفحه مراجعه شود]طبق این الگو ژرفساخت در مرحلهیی تشکیل میشود که هنوز گشتاری روی زیر ساخت جمله عمل نکرده است اما همانطور که مدل چامسکی در 1965 نشان میدهد، واژگان و قواعد واژگانی که در دل آن قرار دارد در مرحلهیی پیش از تشکیل ژرفساخت جای گرفتهاند."