چکیده:
در مقالهی حاضر برخی از جنبههای اختلال شناخت در بیماری وسواس مورد بررسی و
بازبینی قرار گرفته است.گرچه جنبههای شناختی اختلال وسواس نسبت به افسردگی کمتر
مورد توجه قرار گرفته است، با این همه مشخص شده است که جنبههایی از شناخت و بویژه
حافظه و تجسم در این اشخاص دچار اختلال میگردد.در کل یافتهها، نشان میدهند که
تفاوت افراد بیمار با افراد بهنجار در شکل و محتوای شناخت نیست بلکه تفاوتها به
فراوانی و شدت اختلالها مربوط میگردد.وسواس در حالت کلی به عنوان یک اختلال در فکر و شناخت انسان مشهور شده است که در
اشکال گوناگون فکر، احساس، تجسم و تصور خود را ظاهر میسازد.افکار وسوسهانگیز برای
خود فرد غیر قابل قبول میباشد زیرا با تمامیت شخصیتی او هماهنگ نیست.ناهماهنگی
افکار وسواسی با شخصیت فرد باعث میگردد که در او اضطراب قابل توجهی ایجاد گردد.شخص
مبتلا برای این که افکار وسواسی خود را فراموش کند و سطح اضطراب خود را فراموش کند و سطح اضطراب خود را پایین بیاورد دست به یک
سلسله اعمال میزند که اصطلاحا رفتارهای تدافعی و بیاثر کننده 1 نامیده
میشوند.رفتارهای اجباری وسواسی بدین نحو شکل گرفته و تداوم مییابند.به همین خاطر،
عدهای از روانشناسان شکل رفتاری و آشکار وسواس را در نهایت محصول جنبهی شناختی
این اختلال میدانند.نظریهپردازان دیدگاه شناختی-رفتاری در وسواس نیز همانند سایر
اختلالات عاطفی و اضطرابی به اختلال شناخت و نقش عمدهی آن در ایجاد، ابقا و تداوم
وسواس تأکید ورزیدهاند(بعنوان مثال، هاوتون 2 و همکاران، 1989).با همهی اینها
وسواس از جملهی اختلالهایی است که در زمینهی شناختی آن مطالعات بسیار کمی به عمل
آمده است.یک دلیل احتمالی این وضعیت ماهیت پیچیدهی این اختلال میباشد.در مقالهی
حاضر ضمن این که مرز بین وسواس ناهنجار با وسواس بهنجار، بویژه از نظر شناختی، مشخص
شده است، پژوهشهای به عمل آمده در مورد اختلال شناخت در وسواس و نتایج حاصله در دست
مرور و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"گرچه جنبههای شناختی اختلال وسواس نسبت به افسردگی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، با این همه مشخص شده است که جنبههایی از شناخت و بویژه حافظه و تجسم در این اشخاص دچار اختلال میگردد.
پ)وسواسهای نابهنجار از نظر سیر بالینی مزمن بوده و در اشکال ویژهیی دیده میشوند، ب)وسواسهای ناهنجار از شدت بیشتری برخوردار هستند، ث)تولید ناراحتی زیادی میکنند، ج)فراوانیشان نیز بیشتر است، خ)بیگانه به خود هستند، ح)بسیار مقاومند، چ)شروع آنها قابل شناسایی است، ه)در نهایت منجر به رفتارهای تدافعی و بیاثر کننده میگردند.
بعضی از محققان(به عنوان مثال، روبرت سون 16 و همکاران، 1983؛نقل از سالکو وسکیس، 1989)نشخوارهای فکری را به دو نوع تقسیم کردهاند که البته این دو کاملا با هم ارتباط و بستگی دارند: 1)افکار وسواسی ناخوانده و به زور وارد شونده، که بکلی برانگیزندهی اضطراب هستند 2)تشریفات 17 شناختی که بیمار جهت کاهش اضطراب ناشی از افکار وسواسی، آن را شروع میکند.
نقص حافظه 19 در وسواس وارسی 20 فرایندهای حافظه در اختلالات وسواس فکری-عملی توجه کمتری را از نظر پژوهشهای روانشناختی به خود جلب کرده است، گرچه فرض شده است که این فرایندها نقش عمدهیی را در رفتار اجباری ایفا میکنند.
تجسم فکری غیر ارادی و ناگهانی وارد هشیاری شخص میشود و شخص قربانی منفعل آن است، در حالی که تجسم اجباری علی رغم حس مقاومت فرد توسط خود او ایجاد میگردد و بنابراین رفتاری فعال است، همانطوری که رفتار تشریفاتی یک عمل فعال است."