چکیده:
با پدید آمدن رویکرد شناختی در اواخر دهه 1950 در زمینه روانشناسی یادگیری و
طراحی آموزشی بسیاری را باور بر این بود که دوران رفتار گرایی بسر آمده و این نظریه
دیگر جایی در مباحث مربوط به طراحی آموزشی ندارد.گر چه از آن زمان تاکنون از دامنه
و عمق تأثیر دیدگاه رفتار گرایی به تدریج کاسته شده، ولی مباحث مربوط به یادگیری
رفتاری هنوز هم در برخی ابعاد فرآیند طراحی آموزشی توسط صاحبنظران این رشته بکار
برده میشود.این اوجگیری و افول در بکارگیری یک نظریه خاص یادگیری در اواخر دهه
1980 مجددا و این بار در مورد رویکرد شناخت گرایی رخ داد.رویکرد شناختی از اوائل
دهه 1960 رو به گسترش نهاد و در اواخر دهه 1980 با ظهور سریع رویکرد دیگری بنام
ساخت گرایی از دامنه تأثیر آن کاسته شد.امروزه و در آستانه ورود به قرن بیست و یکم
هر سه دیدگاه در کنار هم و بصورت تلفیقی در مباحث مختلف علوم تربیتی و بخصوص طراحی
آموزشی حضور فعال دارد.اما این حضور درجات و شدت و ضعفهایی را برای هر یک از
رویکردها در بر داشته است.بدیهی است که بحث از رویکردهای مختلف در زمینه طراحی آموزشی بدلیل کاربردی،
عملی، و اجرایی بودن آنها با بحث از این رویکردها در فلسفه تعلیم و تربیت تفاوت
مبنایی دارد.یک صاحبنظر تعلیم و تربیت در سطح نظریه پردازی و تفکرات فلسفی در زمینه
تعلیم و تربیت بر اساس جهان بینی خود و تجزیه و تحلیلهای منطقی و اصولی خود از
موضوعات اصولی تعلیم و تربیت ناچار است تا یکی از رویکردهای فلسفی و معرف شناسانه
نسبت به تعلیم و تربیت را اتخاذ نماید که در این صورت دیگر جایی برای اتخاذ
رویکردهای تلفیقی و ترکیبی وجود ندارد.اما از سوی دیگر طراحی آموزشی بخاطر ماهیت
کاربردی، عملی و اجرایی خود و از آنجا که در هر موقعیت آموزشی با مجموعهای از
مؤلفههای تعیین کننده رو بروست، میتواند-و شاید ناچار باشد- بصورت انتخابی راه
حلهای خاصی را از هر یک از رویکردهای مطرح برای حل مسائل خود برگزیند.بر اساس آنچه در بالا آمد سؤالهای زیر در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار
گرفته است:-آیا زمان و مکان کنار گذاردن یکی از دیدگاهها به نفع سایر دیدگاهها فرا رسیده
است؟-با توجه به سوابق تاریخی مباحث مربوط به طراحی آموزشی آیا میتوان بر هر یک از
این دیدگاهها بصورت جزمی و مطلق پای فشرد و سایر دیدگاهها را به بوته فراموشی سپرد؟-نقش نوع موضوعهای آموزشی، خصوصیات شاگردان، هدفهای آموزشی، مقطعی که در آن
آموزش ارائه میشود، حیطه ارائه آموزش(کارآموزی یا آموزش)در اتخاذ رویکرد انتخابی
چیست؟
خلاصه ماشینی:
"بر اساس آنچه در بالا آمد سؤالهای زیر در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:-آیا زمان و مکان کنار گذاردن یکی از دیدگاهها به نفع سایر دیدگاهها فرا رسیده است؟-با توجه به سوابق تاریخی مباحث مربوط به طراحی آموزشی آیا میتوان بر هر یک از این دیدگاهها بصورت جزمی و مطلق پای فشرد و سایر دیدگاهها را به بوته فراموشی سپرد؟-نقش نوع موضوعهای آموزشی، خصوصیات شاگردان، هدفهای آموزشی، مقطعی که در آن آموزش ارائه میشود، حیطه ارائه آموزش(کارآموزی یا آموزش)در اتخاذ رویکرد انتخابی چیست؟(1)-عضو هیأت علمی گروه تعلیم و تربیت.
-ارائه اطلاعات از راههای مختلف و متنوع(برخورد با اطلاعات در زمانها، زمینهها و با هدفهای مختلف و از دیدگاههای مختلف)-بکارگیری مهارتهای مشکل گشایی برای عبور از اطلاعات داده شده(ایجاد تواناییهای تشخیص طرح و ارائه مشکلها از راههای مختلف)-مبتنی بودن ارزشیابی بر انتقال دانشها و مهارتها(در شرایطی که با شرایط مورد استفاده در زمان آموزش متفاوت باشد)7-ترتیب و سازماندهی آموزشی چگونه است؟در آموزش باید بر دو کار تکیه شود؛اول، آموزش شاگرد در مورد چگونگی ساختن معنا، نظارت بر آن، ارزشیابی آن و روز آمد کردن آن؛دوم، طراحی تجارب و ترتیب آن تجارب بطوریکه زمینههای بکر و متناسب مورد تجربه شاگرد قرار گیرد.
جاناسن درباره اینکه کدام یک از مراحل فوق مناسبترین مرحله برای بکارگیری محیطهای آموزشی طراحی شده بر مبنای رویکرد ساختگراست چنین میگوید:«از آنجا که هر یک از مراحل کسب دانش نوع خاصی از یادگیری و با رویکردهای خاص را اقتضاء میکند ما معتقدیم که کسب دانش در مرحله مقدماتی بیشتر باید بر اساس روشهای آموزشی مبتنی بر روشهای طراحی آموزشی کلاسیک انجام شود."