چکیده:
صرف طبیعی رویکردی در صرف است که در اواخر دهه 1970 در آلمان و اطریش توسط
ولفگانگ اولریخ درسلر، ویلی مایرسالر و ولفگانگ اولریخ ورزل گسترش یافت.صرف شناسان طبیعی به بخشی از زبان که تعادل ایجاد میکند علاقمندند به عنوان
مثال چیزهای که در یک بخش زبان طبیعی مینماید و چیزهایی که در بخش دیگر طبیعی است
تعادل ایجاد میشود.جهانیهای مد نظر صرف شناسان طبیعی عبارت است از یک سلسله اصول نشانه شناختی که
خاص یک زبان نیست به علاوه آنان بر شواهد رده شناختی با توجه به مرز بندیهای محکمی
که تنوع زبانی میسر میداند، تاکید دارند.صرف طبیعی درصدد یافتن دلایلی برای رجحان
برخی گزینهها نسبت به گزینههای دیگر است.
خلاصه ماشینی:
"جدول شماره 1 [به تصویر صفحه مراجعه شود] بنابراین مایر سالر صورت حالت مفعول صریح را نقیض نشانه تصویری دانسته و آن را نمونهای از بافت نشان دار تلقی میکند 1 کارسترزمک کارتی 2 معتقد است مقوله«بافت نشان دار» چون شمشیر دو دم است که از یک سو پاسخگوی برخی مشکلات میتواند باشد و از سوی دیگر با روح صرف طبیعی منافات دارد.
230 4-کفایت رده شناختی براساس اصولی که توسط مایر سالر و ورزل مطرح شد، ارزیابی زبانها بر طبق آن اصول امکانپذیر گردید، در واقع صرف شناسان در صدد برآمدند که دریابند چگونه صورتهای صرفی طبیعی یا نشان دار در زبانهای مختلف متجلی میگردد؟و نظامهای تصریفی«مناسب و خوب» برای سخنگویان آن زبانها چگونه عمل میکنند و چه مزیتی دارند؟ بدیهی است طبق اصولی که توسط مایر سالر و ورزل مورد بحث قرار گرفت:مثل:داشتن نشانه تصویری ساختاری، اتحاد شکلی و شفافیت زبانهای پیوندی مثل ترکی دارای بالاترین میزان طبیعیت و کمترین میزان نشانداری هستند.
درسلر بر این باور بود که طبق اصول پیشنهادی مایر سالر و ورزل قاعدتا زبانهای ترکیبی به لحاظ طبیعی بودن از ارزش کمتری برخوردار هستند و آیا واقعا چنین است؟ درسلر در سال 1985 طی چند مقاله از جمله«جنبههای ردهشناختی صرف طبیعی» 2 بحث کرد که علاوه بر اصول مطرح شده توسط مایر سالر و ورزل، دو اصل دیگر نیز بایستی در سنجش طبیعیت ملحوظ گردد."