چکیده:
آقای زیباکلام در این مقاله، علل عقبماندگی علوم انسانی در ایران را عواملی ذکرمیکند که عبارتند از: فقدان درک عمیق و ریشهای فارغالتحصیلان علوم انسانی، فقداناستادان مرجع و صاحبنظر، کپیبرداری نظریهپردازان ایرانی از غرب، به کارگیری اندیشهدر فهم پدیدههای اجتماعی و سلطه بیچون و چرای پارادایم پوزیتیویسم یا «اثباتگرایی» درعرصه علوم انسانی.
خلاصه ماشینی:
عقبماندگی علمی در ایران و فاصله میان جایگاه علمی ما با کشورهای پیشرفته را درحوزههای مختلف علوم دقیق و کاربردی میتوان به اشکال مختلف ملاحظه کرد، اما درخصوص علوم انسانی وضعیتمان چگونه است؟ آیا در این حوزهها هم ما همچون علوممحض و کاربردی از جوامع پیشرفته عقبتریم؟ آیا شکاف عمیقی که فیالمثل در فیزیک،شیمی، بیولوژی یا بیوشیمی میان ایران و جوامع توسعهیافته وجود دارد، در علوم سیاسی،تاریخ، جامعهشناسی و علوم اجتماعی هم وجود دارد.
در حوزهای همچون تاریخ، علومسیاسی یا جامعهشناسی، عقبماندگی را چگونه میتوان نشان داد؟ نخست مطالعات وتحقیقاتی است که در حوزه علوم انسانی در ایران صورت میگیرد یا درستتر گفته باشیم،فقر علمی هولناک تحقیقات و مطالعات ما در حوزههای مختلف علوم انسانی است.
این درست است که امروزه که ما در دهه نخست قرن بیستویکم قرار داریم،هنوز هم برخی از استادان و محققان علوم انسانی کم و بیش در چارچوب منطق و نگاهپوزیتیویستی کار میکنند، اما برای بسیاری دیگر، پوزیتیویسم مدتها است که رنگ باخته،اما در ایران هنوز ملاک و معیارهای پوزیتیویستی از حاکمیت بلامنازع برخوردار است.
پیشتر گفتیم که تشریح و ورود به اینبحث که چرا پوزیتیویسم به عنوان یک رویکرد علمی در حوزه علوم انسانی رنگ باخت وامروزه دیگر از آن تلألو و جزمیت اوایل قرن بیستم برخوردار نیست، در ورای کار ما قرارمیگیرد، اما به این مختصر بسنده کنیم که در ایران این روش به یکی از جدیترین موانعسرعت در علوم انسانی مبدل شده است.