چکیده:
"جهانی شدن" که گویا فرایندی ناگزیر و اجتناب ناپذیر است، جوامع رو به توسعه را با چالش های متعددی رو به ر رو کرده و می کند. از ابعاد مهم این رویاروی، وضعیت بحران زای اقلیت های قومی در این جوامع است. بحرانی که می تواند "تهدید" و یا "فرصت" تلقی شود. در مجمومع، استحاله فرهنگی در فرایند یکسان سازی جهانی، بزرگترین خطری است که صاحبنظران برای آینده فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها پیش بینی می کنند.
گذشته تاریخی ایران، شاهد حضور مسالمت آمیز اقوام و خرده فرهنگ ها در کنار یکدیگر است. قلع و قمع اقوام و نابودی فرهنگی آنها سابقه ای موثر در تاریخ ایران ندارد. با این همه نمی توان به شعارهای مبتنی بر افتخارات کهن بسنده کرد؛ چرا که جهان امروز و عصر فردا بقای دولت-ملت ها را در فرایند "جهانی شدن"، تنها مشروط به التزام و تعهد به میاثق های بین المللی و حفظ حقوق همه شهروندان در چارچوب نظامی مردم سالار و دمکراتیک ممکن ساخته است.
خلاصه ماشینی:
"با این همه نمیتوان به شعارهایمبتنی بر افتخارات کهن بسنده کرد؛چرا که جهان امروز و عصر فردا بقایدولت-ملتها را در''جهانی شدن''،تنها مشروط به التزام و تعهد بهمیثاقهای بین المللی و حفظ حقوق همۀ شهروندان در چارچوب نظامیمردمسالار و دمکراتیک ممکن ساخته است.
میثاقهای بین المللی،زیرساخت جامعۀ جهانیپذیرش حق تعیین سرنوشت اقوام در چارچوب یکپارچگی ملی در کنار بدبینیها و دیدگاههای منفی نسبت به امر''جهانی شدن''،که بهطور مشخصمعطوف به سلطهطلبی و استیلای فنی و اطلاعاتی غرب و به خصوص آمریکاست واستحالۀ فرهنگی و قومی را در نظر دارد،آینده در نگاه منتقدانی چون سرژ لاتوش چندانتیره نیست.
*مادۀ 2 این میثاق،الزام قاعدهمند دولتها را نسبت بدان،اینگونه بیان میکند: «دولتهای طرف این میثاق متعهد میشوند که حقوق شناخته شده دراین میثاق را دربارۀ کلیۀ افراد مقیم در قلمرو تابع حاکمیت خود،بدون هیچگونه تمایزی از قبیل نژاد،رنگ،جنس،زبان،مذهب،عقیدۀ سیاسی یا(1)- noitanimreteD-fleS ot thgiR ehT (*)مقررات بین المللی،به مثابه اصول و قواعدی که کشورهای عضو سازمان ملل متحد در قالب کنوانسیونهاو بیانیهها و میثاقها بدان گردن مینهند،جهانیاند و تمامی دولتهای عضو ملزم به تبعیت از آن هستند.
علاوه بر این،شرط دیگر بقایدولت-ملتها در فرایند"جهانی شدن"،تعهد آنها به میثاقهای بین المللی و گردن نهادنبه اصول مورد اتفاق همۀ ملل و دول در حوزۀ حقوق بشر است.
(نش،1380:120) بهانهها و دستاویزهای"حقوق بشر"ی چنانچه کارکرد نداشته باشند و مشروعیتحاکمیت-در سطح جهانی-امری پذیرفته شده باشد،نگرانکننده نیستند،زیراقدرتهایی که داعیۀ برقراری"نظم بین المللی''در چارچوب منافع استراتژیک خود رادارند،در صورتی توفیق مییابند کشورهایی چون ایران را در منگنههای فشار به ظاهرمشروع قرار دهند که حاکمیت مردم در چنین کشورهایی بهطور آشکار نقض شود."