چکیده:
تاریخ نگاری کسروی بر آیند مدرنیسم دوره ی پس از مشروطه و
به ویژه دوره رضاشاه است. تاریخ نگاری وی را می توان به دو دوره
تقسیم کرد؛ در دوره ی نخست نگرشی علمی و دوره ی دوم نگرشی
ایدئولوژیکی و سیاسی به تاریخ دارد. کسروی در دوره دوم براساس
ایدئولوژی همبستگی ملی سعی دارد با آسیب شناسی دوره گذشته
به ویژه انقلاب مشروطه، جامعه ایران را تحلیل کند. او معتقد است علت
اصلی عقب ماندگی ایرانیان پراکندگی توده هاست که آن نیز نتیجه ی
پراکندگی و بیهودگی پندارها و باورهاست. برای درمان “درد”
پراکندگی توده ها، وی گرد آمدن حول سه محور “یک دین و یک درفش
و یک زبان” را توصیه می کند و آنها را از عناصر اصلی همبستگی و
هویت ملی محسوب می کند. کسروی در رده ی روشنفکران بومی گرا
قرار دارد که در عین “انتقاد از خود”، غرب را کعبه ی آمال شرقیان و
یا “خود” معرفی نمی کند.
خلاصه ماشینی:
"هرچند این کتاب تاریخی است اما زمینهای سیاسی دارد و با اینتألیف وی ضمن دادن ریشهی ایرانی به صفویان با اثبات رد سیادت،ترک و شیعهبودن شیخ صفی،زمینه لازم را برای اثبات دیدگاههای ملیگرایی خود و سایرروشنفکران ملیگرای دوره پهلوی فراهم ساخت.
هرچند این کتاب تاریخی است اما زمینهای سیاسی دارد و با اینتألیف وی ضمن دادن ریشهی ایرانی به صفویان با اثبات رد سیادت،ترک و شیعهبودن شیخ صفی،زمینه لازم را برای اثبات دیدگاههای ملیگرایی خود و سایرروشنفکران ملیگرای دوره پهلوی فراهم ساخت.
اما این حرف موجب نگردید تا وی نیز مانند بسیاری از همعصران خود ازتقیزاده تا فروغی یا اصحاب کاوه،(کسری،1339:116)غربی شدن از فرق سر ماهنامهی پیمان و هفتهنامه و روزنامهی پرچم دو نشریه مهمی است که دردوران تکوین دیدگاه ایدئولوژیکی کسروی منتشر میشد که اکثر مقالات آنها نوشتهخود وی بود.
اگرچه کسروی،هویتسازی ملی رااز طریق حافظه تاریخی و مبتنی بر قراردادی میداند که برآیند زندگی همدستیطولانیمدت افراد در یک سرزمین است که نسبت به هم احساس مشترک،اعتقادات مشترک و تعهد مشترک دارند؛اما از این نکته غفلت میکند که تغییر الفبادر ایران گذشته تاریخی را با حال و آینده قطع میکند و شکاف عمیقی بین درک وآگاهی سنتی با دانشهای جدید پدید خواهد آورد.
اگرچه کسروی،هویتسازی ملی رااز طریق حافظه تاریخی و مبتنی بر قراردادی میداند که برآیند زندگی همدستیطولانیمدت افراد در یک سرزمین است که نسبت به هم احساس مشترک،اعتقادات مشترک و تعهد مشترک دارند؛اما از این نکته غفلت میکند که تغییر الفبادر ایران گذشته تاریخی را با حال و آینده قطع میکند و شکاف عمیقی بین درک وآگاهی سنتی با دانشهای جدید پدید خواهد آورد."