خلاصه ماشینی:
"نگرش ایشان به اسلام و دینی که از خارجاز مرزهای جغرافیایی ایران آمده چیست؟نگرش او به دین باستانی ایران-که خمیرمایه فرهنگ و هویت ایرانی بود-و نیز به سایر مؤلفههای هویتیمثل زبان،قومیت و جغرافیا که بیشتر به عنوان مؤلفههای هویت شناختیم، چیست؟آیا جغرافیای مورد نظر وی جغرافیای خاکی است یا جغرافیایعقیدتی مثل تقسیم جهان به دو بخش دار الایمان و دار الکفر؟دوگانگیقومیتی مثل ترک و تاجیک،عرب و ایران،ایران و انیران و مشخصا«خودی»و«غیرخودی»را برای ما چگونه نشان میدهند؟طبری به عنوان یک ایرانیچرا تاریخش را به زبان عربی نوشته است و با این اقدام چه چیز رامیخواهد ثابت کند؟چرا طبری از آفرینش آدم شروع کرده و سیر تحولاتتاریخی نژاد سامی را مد نظر قرار داده و به پیش آمده است؟چرا ایرانیانخیلی در تاریخ او جایگاهی پیدا نکرده اند،در حالی که در برخی تارخیها مثلتاریخ اخبار الاطوال دینوری و تاریخ سنن الملوک الارض و الانبیا،بهحکومتهای ایرانی باستان توجه بیشتری شده است؟طبری چقدر از واژههایفارسی در متون عربی خود استفاده کرده است؟از آنجایی که طبری از معدودمورخانی است که درباری نیست،این امر ارزش مطالعه تاریخ وی را از منظرهویتشناسی بالا میبرد.
خانم دکتر،به نظر شما،ضرورتهای طبری در تاریخ نگاریش چه بود؟آیا او دغدغهیحفظ امپراتوری اسلامی دارد یا دغدغهی ایرانیت؟ بیانی:همان ضرورت و انگیزهای که فردوسی را واداشت که شاهنامه بسرایدبقیهی مورخان مشهور ما را نیز،در سر بزنگاههای تاریخ که نزدیک بود ایران از مورخان نگاه کنیم و نسبت به فضای زمانهی آنها بسنجیم که آیا عملشاندرصدد تحکیم امپراتوری است یا فرقهگرایی را تقویت میکند؟ بیگدلی:سؤالی که در صحبتهای دکتر حسنزاده مطرح میشود و برای ما،وتمام مورخان،باید مطرح باشد این است که آیا طبری حتی نیم نگاهی به پدیدهیهویت داشته است؟آیا دغدغه اش آن بوده که هویتسازی بکند؟اگر این چنینبود،چه ضرورتی داشت که درباره یهود و نصاری هم بنویسد و پدیدهای به نامایران را در تاریخ خود مطرح نکند."