چکیده:
میرزا حسن خان مشیرالدوله (پیرنیا) از چهره های معروفی است که از سبک تاریخ نگاری ناسیونالیستی پیروی کرده است. دغدغه ی اصلی او، آسیب شناسی عوامل ضعف و انحطاط ایران در اواخر دوره ی قاجار و تلاش در جهت تقویت هویت ملی از طریق احیای عظمت و شکوه تاریخ و تمدن ایران باستان بود.
پیرنیا رسالت اصلی تاریخ نگاری خود را تقویت هویت ملی از طریق افزایش آگاهی های تاریخی و برانگیختن احساسات و غرور ملی مردم قرار داده و کتاب «تاریخ ایران باستان» او بیانگر بخشی از تلاش او در راستای تحقق این هویت است.
در تاریخ نگاری پیرنیا، موضوعات مهمی چون: علل و عوامل عظمت و شکوه، انحطاط و سقوط دولت ها به طور عام و دولت های هخامنشی، اشکانی و ساسانی به صورت خاص؛ نقش شخصیت های بزرگ در تحولات مهم تاریخی، به ویژه در ایجاد تمدن های جدید و استمرار بخشیدن به تمدن های گذشته، مورد توجه قرار گرفته و در تحلیل این موضوعات خطوط کلی گفتمان تاریخ نگاری ناسیونالیستی مشهود است. در این مقاله تلاش پیرنیا در این حوزه و هم چنین تلقی او از هویت ملی و عناصر و مولفه های آن مورد بحث قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
")مؤلفههای هویت ملی قبل از پرداختن به این مقوله که چه علل و عواملی از نگاه پیرنیا در انحطاط یاعظمت دولتها و ملتها مؤر بوده است،مناسب است به این سؤال پاسخ دادهشود که چرا مشیر الدوله مرتبا از علل عظمت یا انحطاط دولتها و ملتها وشخصیتها سخن گفته است؟اصلا چه لزومی داشت که او این گونه مسایل رابه صورت برجسته و مهم در کتاب خود مطرح کند؟ واقعیت این است که پیرنیا کسی بود که از گذشتهی نزدیک و جامعهی کنونیخود سرافکنده و شرمگین بود،و جامعهاش در گرداب بدبختی و فلاکت افتاده بود.
هرچند سابقهی چنین مباحثی در جهان اسلامنیز وجود داشته و برخی از اندیشمندان مسلمان به ویژه ابن خلدون جزو کسانیبودند که در آثار خود از این مقوله یاد کردهاند،اما قطعا مرحوم پیرنیا دربهکارگیری چنین نظریهی مهمی از آنان استفاده نکرده است،چراکه این شیوهیتحلیل موضوعات تاریخی؛یعنی،استفاده از جغرافیا در تجزیه و تحلیل مسایلتاریخی شیوهی جدیدی بوده است که در قرون معاصر از سوی نویسندگان غربیمرسوم گردیده است،و مشیر الدوله نیز به احتمال بسیار قوی از آنان بهره گرفتهاست،زیرا که در کتاب ایران باستان خود،بارها از آثار جغرافیایی و تاریخی و نیزاظهار نظرهای آنها در خصوص موضوع فوق یاد کرده است."