چکیده:
تلاش یکصد و اندی سال اخیر روشنفکران برای هویت یابی و شناخت هویت ایرانی به ظاهر پراکنده و گاه متضاد یا در تناقض با هم قرار می گیرند. اما واقعیت این است که روشنفکران جامعه ی ما هر یک، لایهای از لایه های مختلف هویت ایرانی را بازنمایی کردند. اگر با نگاه شناخت شناسانه به بحث توجه کنیم، از سه رهیافت موجود در مطالعه ی هویت، یعنی، گفتمانی، دیالکتیکی و تکاملی، تنها رهیافت تکاملی ما را به شناخت بهتر کوشش روشنفکران می رساند. در این رهیافت، تلاش روشنفکران بیش تر مکمل هم بوده است تا ناقض یکدیگر. از این منظر توجه به فرایند و منحنی تحول فکری روشنفکران ایرانی می تواند راه کارهای برون رفت در آینده را بهتر بازگشایی نماید.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر،گسستیگفتمانی و مبتنی بر قدرت به تعبیر فوکو نیز نبوده است؛یعنی،ضمن پذیرش اینپیش فرض فوکو که«ماهیت ثابت و قاعدهی بنیادین و متافیزیک وجود ندارد وگفتمانهای مسلط(روشنفکری)همیشه بهترین گفتمانها نیستند»(ضیمران،1378:29)نمیتوان گفت که در نظریهی روشنفکران ایرانی نوعی تکامل و تداوم وجود نداشتهاست؛حتی اگر گسست مورد نظر فوکو،گسستهای تاریخی و بلندمدت باشد،بازنمیتوان قایل به این گسست شد،چرا که لایهی ایرانی هویت ما،به دوران قبل ازاسلام و جغرافیا و زبان فارسی باز میگردد و لایهی اسلامی آن به هزار و چهار صدسال میرسد و تفکرات غرب نیز از زمان حملهی اسکندر و تعامل ایران و یونان تانهضت ترجمه و تفکرات جدید قدمت دارد.
اما در بحث مشخصشد که این کار همزمان صورت نمیگیرد و کنار رفتن یکی به معنی ناکارآمدی دیگرینیست؛بلکه به تعبیر فوکو،حاشیهای شدن به هیچ وجه نشان از نادرستی یکی و حقانیتدیگری نیست و اگر این طور بود،اندیشهای که به حاشیهای رانده شده باید قاعدتا دیگررخ ننماید؛اما لایههای هویتی ایرانی که در مواقع و فرصتهای مناسب،جدیترشکوفه زده و پروبال گرفتند؛حتی در عرصهی سیاسی هم یک نظام جدید نمیتواندتمامی عناصر و مؤلفهها و ویژگیهای نظام پیشین را نفی نماید و از بسیاری از این(1)- Scott عوامل پیشین استفاده میکند و گریزی از آن ندارد؛زیرا عرصهی زندگی اجتماعیانسان را یک شبه نمیتوان تغییر داد و تغییر حکومت یا نظام سیاسی،تنها زمینهیاجتماعی را فراهم میآورد یا عواملی که بیش از این در نظام گذشته فعال بودند وتمایل به تغییر داشته را فعال مینماید."