چکیده:
در تاریخ ایران اسلامی، تا روزگار مولانا و حتی ادوارد بعد از آن، هیچ یک از سلاطین ایران، در اشتهار به عظمت و شوکت و حشمت و جلال، جایگاه محمود غزنوی را نیافت. از پادشاهان و حکمرانانی از سلسله ایرانی (طاهریان ، صفاریان، سامانیان) که در دوره های متعدد ، پیش از او، بر بخشی از ایران زمین فرمانروایی داشتند کسی آوازه محبوبیت محمود را، که ایرانی تبار هم نبود، نتوانست کسب کند. درباره او، حکایات و روایات بسیار در کتب معتبر فارسی و عربی ذکر شده است، که از جمله آنهاست: سیاست نامه، قابوسنامه، وصایای نظام الملک، گلستان سعدی، چهار مقاله، نوروز نامه، تاریخ سیستان، تاریخ طبرستان، تاریخ بیهقی، جامع العلوم، تاریخ گزیده، آثارالبلاد، تاریخ خیرات، تذکره دولتشاه، طبقات الشافعیه، لباب الالباب، نگارستان، صراح اللغه، الذخائر و التحف، معجم الادبا، التحفه فی انصایح و التواریخ، مختصر الدول. چنان که می بینیم، این منابع، علاوه بر کتب تاریخی، تذکره ها، قصص و حکایت، دستورنامه ها، کتب دینی و عرفانی و ادبی رانیز شامل است. آنچه در تواریخ مربوط به حکومت محمود و غزنویان مثل تاریخ عتبی، تاریخ یمینی، و زین الخبار، آمده نیز بیش از نوشته های مورخان درباره پادشاهان سلسله های دیگر است.
در این مقاله، برآنیم که مهم ترین علل شهرت بی نظیر محمود را در تاریخ و فرهنگ ایران بررسی کنیم
خلاصه ماشینی:
"سنائی بتشکنی و بتخانهسوزی محمود و گنجینه بینظیر و اشتهار او به خصلتهای پسندیده را مضمون شعر خود ساخته و خصلت محمودی را به ممدوحان خویش نسبت داده و، ضمن اشاره به فتوحات او برای اعتلا و گسترش دین اسلام، فر و جلال او را به دیده عبرت نگریسته است: احمد محمودخصلت خواجهای کامروز کرد از سخن چشم عدوی احمد مختار تار (دیوان سنائی، ص213) نسبت از محمودیان داری و بهر عز دین همچو محمود آمدی بتخانهسوز و بتشکن (همان، ص526) به یک روزه رنج گدایی نیرزد همه گنج محمود زابلستانی (همان، ص677) با هزاران حسرت از چنگ اجل کوتاه گشت دست محمود جهانگیر آخر از زلف ایاز (همان، ص304) خاقانی، سخنور بزرگ شروان، نیز، در اشعار خود، به کشورگشاییهای محمود و بذل و بخششهای او و عمران و آبادی غزنین در روزگار وی اشارات متعدد دارد: نزد محمود شاه هند گشای قصه هندوی ایاز فرست (دیوان خاقانی، ص822) سومنات ظلم را محمود وار برق زد تا ابرسان آمد به رزم (همان، ص495) خوارزمشه هزار چو محمود زاولیست خاقانی از طریق سخن صد چو عنصری (همان، ص921) محمود همت آمد و من هندوی ایازش کز دور دولتش به دانشخری ندارم (همان، ص280) پیش مقام محمود اعنی بساط عالی گوهرفروش من به و محمود محمدتخر (همان، ص190) محمود کفی که سیستانت محکوم چو سیسجان ببینم (همان، ص270) چنانکه مشهور است، محمود اولین پادشاهی است در ایران که لقب سلطان یافته است."