خلاصه ماشینی:
"برنامهریزی برای مدیریت بحران محدود به دو دامنه واقعگرایی (Reality) و ادارک (Perception) است و گرایشهای مختلف نیز شیوه برنامهریزی را تغییر میدهند.
این بدان معنی است که کنشگران سرانجام به یکی از دو دیدگاه عقلگرایی یا پستمدرنیسم گرایش پیدا کرده،در تحلیل بحران (به تصویر صفحه مراجعه شود) اگر علم با رویکرد آلبرت آینشتین بخواهد مدیریت بحران را برعهده گیرد،آنگاه سازگاری با بحران قدری پرسش انگیز خواهد شد.
همین مساله باعث میشود که بحران تروریسم در شرق و غرب با دو مفهوم متعارض عرضه شود و هدف رسانههای غرب و شرق در این رابطه،همانا مشروعیت دادن به دیدگاهی است که منافع خودشان را تامین میکند.
بهطور نمونه،عدم تعادل بین دستمزد و بهرهوری،بهتدریج باعث بروز نارسایی در مفهوم مسوولیتپذیری میشود و این معضل به تدریج و بهطور غیرمستقیم مشروعیت اصل تقسیم کار سازمانی را با تردید روبرو میسازد و زمینه هرگونه تنش را بهوجود میآورد و این تنشها نیز در اثر انباشت (Accumulation) زمینه بحرانسازی را تشدید میکنند.
بحران تروریسم در شرق و غرب با دو مفهوم متعارض عرضه شود و هدف رسانههای غرب و شرق در این رابطه، همانا مشروعیت دادن به دیدگاهی است که منافع خودشان را تأمین میکند.
این،بدان معنی است که واکنش نسبت به تنشهای سازمانی از یک محیط اجتماعی به محیطی دیگر در حال تغییر است و این واقعیت را باید با کسب تجربه و دانش عمومی از محیط به دست آورد.
این طبقهبندی در حال حاضر در ایالات متحده آمریکا مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و برنامه اصلی مهار بحران به صورت زیر میباشد: سطح اول)تشکیل تیمهای مقابله با بحران."