خلاصه ماشینی:
"علی بن یقطین به دستور امام عمل کرد و آن را نگهداری نمود و چون چند روز از این داستان گذشت روزی ابن یقطین به غلام خود خشمناک شده و او را از خدمت عزلش کرد و آن غلام علاقه علی بن یقطین را به حضرت موسی بن جعفر-علیه السلام-میدانست و از فرستادن هدایا اطلاع داشت از اینرو پیش هارون رفت از علی بن یقطین بدگوئی کرد و گفت این مرد معتقد به امامت موسی بن جعفر است و هرسال خمس مال خود را به نزد او میفرستد و آن جبهای که امیر المؤمنین به او مرحمت کرده بود،در فلان موقع به نزد او فرستاد.
مرحوم کلینی مکاتبهای را بین یحیی محض و امام کاظم-علیه السلام-ثبت کرده است که دلالت دارد امام هفتم هیچ کاری با این قیام نداشته و کشته شدن او را نیز گوشزد کرده بود و او را از نافرمانی خلیفه برحذر داشته و اکیدا توصیه کرده بود که قبل از آن که دیر شود از خلیفه برای خود امان بگیرد و خود را به کشتن ندهد2ولی او به نصیحت امام گوش نداد هارون،فضل بن یحی را با 05 هزار سپاهی بدان سو فرستاد و از طرفی یحیی نیز با لشکریان خود به حرکت درآمد،ولی فضل با یحیی به لطف و مدارا پرداخت و او را تشویق و ترغیب کرد و هم وی را از رشید ترساند و بر حذر داشت تا اینکه یحیی به صلح گرائید و درخواست امام کرد به شرط اینکه رشید امان را به خط خود بنویسد،و قضاوت و فقها و بزرگان بنی هاشم نیز بدان شهادت دهند،رشید درخواست یحیی را با خوشحالی پذیرفت و امان نامهای بلیغ با خط خود برایش نوشت و قضاوت و فقهاو مشایخ بنی هاشم نیز بدان شهادت دادند،سپس آن را با هدایا و تحف برای یحیی فرستاد یحی نیز به اتفاق فضل نزد رشید آمد رشید در آغاز کار با محبیت کامل با یحییی روبرو شد لیکن پس از آن وی را در نزدیکی خود به زندان افکند و از فقها درباره نقض امانی که به یحی داده بود،فتوی خواست، بعضی از فقها به صحت امان فتوی دادند و بعضی دیگر آن را باطل دانستند،عاقبت رشید امانی را که داده بود باطل نمود وی یحیی را در پی کرامتی که از وی به ظهور پیوست به قتل رسانید3."