خلاصه ماشینی:
"نمونهای دیگر: فکر کنید وقتی یک نفر دارد از پیش دشمن فرار میکند،چه جوری فرار میکند؟با باروبنهء بسیار یا سبکبار؟هنگامیکه یزدگرد سوم از جلو اعراب فرار میکند حداقلی که با خود میبرد،این رقم در تاریخ نوشتهاند:هزار تا آشپز انتخاب میکند؛هزار تا بزبان و یوزبان(فقط سگ شکاری و باز و یوز ایشان را نگهداری میکردند)هزار تا خواننده و نوازنده هزار تا مسؤولان تشریفات و گروهی بسیار کثیر غلام و کنیزک و تازه ناراحت بود که اینها کم است!تازه جالب توجه این است که موقعی که جنگ ایران با مسلمانان درمیگیرد،یکی از نامههایی که رستم فرخزاد جواب میدهد فکر میکنم به سعد بن ابی وقاص میگوید:تو به کشور ما حمله میکنی؟پادشاه ما دوازده هزار تا سگ و باز شکاری دارد؛شما چی دارید که آمدهاید بجنگید؟ این عینا در شاهنامه هست؛یعنی،اوضاع مردم این بوده است خسرو پرویز اوضاعش دیگر خیلی بدتر از اینهاست.
اینجاست که میروند قهرمانی را به نام رستم پیدا میکنند، ما نمیدانیم که صدردرصد رستم کیست اما مطمئنیم که وجود داشته و از اقوام سکایی بوده است میآیند ریشهدار میکنند و نشان میدهند که اصلا ما از روز اول لهراسب را نمیخواستیم بیایید ریشهیابی کنیم ببینیم آیا کینهء رستم و اسفندیار را در این جنگ فقط همین مسأله است که رستم حاضر نیست دستش را ببندند؟اینجور نیست برمیگردیم به لحظهای که کیخسرو شاه-پیغمبر ایرانیها-پادشاهی است که مدعی بود خداوند او را دعوت کرده است بالاخره که در حال زندگی مادی باید بروم پیش او."