خلاصه ماشینی:
"قصههای تعلیمی این نوع قصهها که بیشتر مستند میباشند، غالبا در فنون مختلف و یاد دادن آن به متعلمین ساخته و نقل شده است: «جالینوس گفت:مردی را میشناسم که از مرکوب سواری خود افتاده و بدنش خرد شده بود و از عوارض حاصله شفا یافت مگر دو انگشت خنضر و بنصرش که مدتها بیحس (به تصویر صفحه مراجعه شود) بودند و نمیتوانست آنها را به خوبی حرکت دهد.
روشن است که قصههای پیامبران(ع) قصه نیست بلکه تاریخ است در این بخش از آن نظر مورد توجه است که قصهپردازان، پیرامون این وقایع حقیقی مطالبی را به کمک تخیل خود ساختهاند و بر اصل افزودهاند.
شاعران و قصهپردازان به عشق که رسیدهاند،هرچه در چنتهء هنری خود داشته سخاوتمندانه به پای این کیمیای وجود آدمی، ریختهاند:در وصف جمال شیرین(حکیم نظامی): پری دختی پری بگذار ماهی به زیر مقنعه صاحب کلاهی شبافروزی چو مهتاب جوانی سیه چشمی چو آب زندگانی کشیده قامتی چون نخل سیمین دوزنگی بر سر نخلش رطب چین به مروارید دندانهای چو نور صدف را آب دندان داده از دور دو شکر چون عقیق آب داده دو گیسو چون کمند تاب داده10 قصههای فلسفی بسیاری از فیلسوفان برای بیان عقاید فلسفی خود دست به قصهسازی زدهاند.
قصه حی بن یقظان یکی از این نوع قصههاست که این اصل کلی فلسفی را در نظر دارد که انسان فطرتا به سوی شناخت خود و آفرینندهاش کشیده میشود در این داستان دلکش نوزادی بدون اینکه انسانی در کنارش باشد در جزیرهای دور افتاده به کمک ماده آهویی پرورش مییابد و در میان جانوران رشد میکند و سرانجام بیآنکه حتی سخن گفتن بداند به شناخت خود و پروردگارش موفق میشود."