چکیده:
به دنبال جنگ ویتنام و با آغاز مخاصمات کم شدت بسیاری از تحلیل گران‘ ناموفق بودن راه حلهای نظامی را ناشی از فقدان یک استراتژی ملی و نظامی جامع دانسته اند. درمقاله حاضر نویسنده کوشیده است رهیافتی مفهومی را در مورد استراتژی نظامی ارائه دهد. وی ضمن تعریف و تشریح استراتژی نظامی و عناصر اصلی آن ‘ با ارائه یک مدل نشان می دهد که چگونه این عناصر با یکدیگر مرتبط هستند و آنگاه بحث خود را با اشاراتی به ماهیت استراتژی نظامی به پایان می برد. مشابه این مقاله در مطبوعات و نشریات تخصصی زیاد نوشته می شود. اما این مقاله بخصوص حائز اهمیت فوق العاده ای است . این اهمیت را باید در تخصص نویسنده در باب استراتژی نظامی جستجو کرد. اما نکته ای که تکیه بر آن ضرورت دارد‘ اهمیتی است که نویسنده برای خلیج فارس و راههای عبور نفت قایل است. سرهنگ آرتور. اف. لیک که خود استاد استراتژی نظامی در دانشکده جنگ ارتش ایالت متحده در کالیفرنیا است. به مجرد اینکه می خواهد درباب استراتژی نظامی مدلی ارائه دهد. با توسل به دکترین کارتر که مربوط به اواخر دهه 70 است‘ کنترل بر منطقه خلیج فارس را به عنوان منافع حیاتی امریکا تلقی می کند و سپس در تبدیل این هدف اقتصادی –سیاسی به اهداف نظامی آن را به «حفظ آزادی عبور ازتنگه هرمز یا دفاع از حوزه های کلیدی نفتی» تعمیم می دهد. مقاله سرهنگ لیک که د ر1989 در نشریه Military Review به چاپ رسیده‘ به خوبی نشان می دهد که اهداف سیاسی – اقتصادی و نظامی ذکر شده در مقاله تا چه حد ماهیتی درازمدت داشته و به سادگی از افق نگرشهای استراتژیک خارج نمی شوند . به عبارت دیگر نویسنده ضمن اینکه سعی دارد مفهوم استراتژی نظامی را تبیین کند. درعین حال از تعیین منافع حیاتی ایالات متحده در خلیج فارس نیز غفلت نمی کند و همین نکته است که علاوه بر درک چارچوبه مفهومی برای خواننده ایرانی حائز اهمیت است. در خصوص نویسنده این نکته قابل ذکر است که وی در جه لیسانس خود را ا زآکادمی نظامی آمریکا و درجه فوق لیسانس خود را از دانشگاه میشیگان دریافت کرده و آنگاه دوره های دانشکده فرماندهی ارتش و ستاد مشترک را در دانشکده جنگ ارتش ایالات متحده به پایان رسانده است. ضمنا در دوران خدمت نظامی خود در ارتش به عنوان افسر توپخانه در جنگلهای ویتنام و کامبوج شرکت داشته است.
نویسنده : سرهنگ آرتور اف لیک ـ
( ) دکتر جلیل روشندل ـ
خلاصه ماشینی:
"که خود استاد استراتژی نظامی در دانشکده جنگ ارتش ایالات متحده در کالیفرنیا است، به مجرد اینکه میخواهد در باب استراتژی نظامی مدلی ارائه دهد، با توسل به دکترین کارتر که مربوط به اواخر دهه 70 است، کنترل بر منطقه خلیج فارس را به عنوان«منافع حیاتی»امریکا تلقی میکند و سپس در تبدیل این هدف اقتصادی-سیاسی به اهداف نظامی آن را به«حفظ آزادی عبور از تنگه هرمز یا دفاع از حوزههای کلیدی نفتی»تعمیم میدهد.
به عبارت دیگر نویسنده ضمن اینکه سعی دارد مفهوم استراتژی نظامی را تبیین کند، در عین حال از تعیین منافع حیاتی ایالات متحده در خلیج فارس نیز غفلت نمیکند و همین نکته است که علاوه بر درک چارچوبه مفهومی برای خواننده ایرانی حائز اهمیت است.
ممکن است برخی از خوانندگان این عقیده را زیر سؤال برده و تصور کنند که چنانچه منابع نظامی در حمایت از یک استراتژی ضرورت داشته باشد، دیگر نمیتواند جزئی از همان استراتژی تلقی شود و امکان دارد استراتژی نظامی را محدود به ملاحظاتی از اهداف و نظریات استراتژیک نظامی بدانند.
(20)-استراتژی(به تصویر صفحه مراجعه شود) در واقع استراتژی رابرت م نامار Robert McNamara از وزرای دفاع سابق ایالات متحده و ناظر بر این محاسبات است که ایالات متحده باید قادر باشد در دو نقطه اصلی دنیا، مثلا اروپا و آسیای جنوب شرقی، به طور همزمان وارد دو جنگ تمام عیار شده و در عین حال توانایی لازم برای ورود به یک نیم جنگ و شورش کوچک در نقطهای دیگر، مثلا امریکای لاتین، را برای خود حفظ کند."