خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب، نظریاتی که در چارچوب بحث نوسازی از سوی نظریهپردازان امریکایی و اروپایی در خصوص جهان سوم طرح شدهاند اغلب رنگ و بوی ایدئولوژیک و سیاسی داشتند؛با نادیده گرفتن واقعیتهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی جوامع در حال توسعه معتقد بودند که تنها یک راه برای توسعه جهان سوم و گذار آنها از سنتی به مدرن وجود دارد و آن هم، مسیری است که غرب پیموده و بر اثر آن به«توسعه»رسیده است.
مؤلف با توجه به شکست تئوریهای نوسازی موجود در عدم تحقق توسعه موعود آنها در عمل، به واقعیتهای تلخ و مشکلات حادی میپردازد که به رغم تجربه چند دههه نوسازی و توسعه گریبانگیر تودههای محروم جوامع در حال توسعه در آستانه قرن بیست و یکم است؛نظیر، فقر و گرسنگی، بیخانمانی، فقدان بهداشت، سوادآموزی، اشتغال و امکانات اجتماعی و رفاهی دیگر، تخریبهای زیست محیطی و افزایش سریع جمعیت؛و وضع نابسامان آنها را در ارتباط تنگاتنگ با وضع ملل ثروتمند جهان و در مقایسه با آنها مورد توجه قرار میدهد و امکاناتی را که به واسطه پیشرفت علم و تکنولوژی در جهت تغییر این دوگانگی عظیم میان ملل فقیر و غنی وجود دارد یادآور میشود.
اما اگر برآورده کردن نیازهخای بشر و اعتلای کیفیت زندگی اهداف حقیقی تغییر هستند، توسعه اجتماعی به این مفهوم وسیع متضمن چه عناصری است؟آیا به طرز تلقیها نسبت به محیط زیست مربوط میشود؟آیا به نقش مردم عادی در تعیین اهداف توسعه و راههای رسیدن به آنها میپردازد؟آیا برای وجدانی سازی و برای اقدام اثباتی در جهت رسیدگی به وضع مغضوبترین«مغضوبین زمین»است؟آیا برای تمرکز زدایی و فاصله گرفتن از بوروکراتیکسازی امور است؟اینها برخی از سؤالاتی است که در فصول پنجم و ششم این کتاب، که مربوط به پارامترهای سیاستگذاری و چارچوب عمل است، طرح و مورد بحث قرار میگیرند."