خلاصه ماشینی:
"John Waterbury سیاسی هستند که اسلام یا نوعی ایدئولوژی غیر مذهبی را به عنوان پایه مشروعیت خود قرار دادهاند آغاز شده است:غیر مسلمانان ادعای برخورداری از حقوق برابر به عنوان شهروند میکنند؛زنان خواهان حقوق برابر با مردان هستند؛برخی از مسلمانان درخواست حق بیان آزاد نظرها و حق رقابت برای کسب قدرت میکنند؛بسیاری بر اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر قراردادهای بینالمللی صحه میگذارند؛در حالی که گروهی دیگر این اسناد را به کلی رد میکنند یا از بنیان نظری حقوق بشر(از جمله مفاهیم آزادی فردی و استقلال)انتقاد میکنند.
آیا چنین فضایی جهانی میتواند طرفداران و نیز مخالفان حقوق بشر جهانی در میان ملل و فرهنگها را به عنوان ساختهای سیاسی و تاریخی شامل شود؟آیا چنین بحثی میتواند شیفتگیهای حقوق بشر را به عوض موضوعی مطرح در بین ملت-کشورها به شیفتگیای جهانی تبدیل کند؟در خصوص جوامع مسلمان، آیا چنین بحثی میتواند به اندیشمندان و متفکران کمک کند تا درگیر مشکل حمایت غیر رسمی ابرقدرتهای غربی یا چشمپوشی از نقض حقوق بشر توسط رژیمهای اقتدارگرایی که بر جوامع آنها حکمفرمایی میکنند نشوند؟ دیدگاه ب در تز ساموئل هانتینگتون درباره برخورد تمدنها فرض میشود که یک غرب یکپارچه به مقابله با یک تمدن اسلامی یکپارچه که مخالف حقوق بشر«غربی»است به پا میخیزد.
برای آنکه تصمیم بگیریم آیا حقوق بشر بینالمللی در بین کشورهای مسلمان جایی دارد یا نه، سؤال مناسب این است:آیا این اصول به طور کافی مشکلات واقعی حقوق بشر را که مردم کشورهای اسلامی با آنها مواجهاند مورد خطاب قرار میدهند یا خیر؟و آیا قواعدی به وجود میآورند که اگر رعایت شوند ستمدیدگی و تجاوز به حقوق افراد را کمتر کنند و حتی از بین برند یا خیر؟اگر پاسخ مثبت است، چگونه است که کاربردشان میتواند علیه منافع مسلمانان باشد؟و چگونه این امر به نفع قدرتهای بزرگ خواهد بود؟این بدان معنا نیست که اصول جاری حقوق بشر باید مطلق در نظر آیند."