چکیده:
امکان دستیابی به حقیقت رخداد، یکی از مباحث مهم معرفت شناسی است که تاکنون آرای مختلفی را در پی داشته است. اگرچه امکان دستیابی به کنه امر واقع در پژوهش تاریخی بسیار دشوار می نماید، اما به هر حال، با در نظر گرفتن ملاک هایی که در تاریخ با عنوان «نقد درونی و بیرونی راوی و روایت» از آن یاد می شود، می توان میزان خطا را کاهش داده، به واقعیت امر نزدیک تر شد. مورخان نیز به طور عمده در نگارش تاریخ با ملاک هایی خاص به ثبت رخدادهای تاریخی پرداخته اند که تشکیل دهنده تاریخ نگاری آنان است. پرسش محوری این نوشتار این است که از نظر ابن کثیر دمشقی در البدایه و النهایه عناصر اصلی تاریخ نگاری چیست؟ بر اساس نظریه ترکیبی تحلیل انتقادی گفتمان لاکلا و موف و فرکلاف فرضیه مقاله این است که کتاب آسمانی (قرآن)، سنت پیامبر6 و عقل با تکیه بر مذهب شافعی عناصر اصلی سازنده تاریخ نگاری ابن کثیر می باشد. نگارنده با نگرش انتقادی، ضمن اثبات فرضیه، درصد خطای ابن کثیر از اصول خود را در یک نمونه (روایت ائمه اثنی عشر) تجزیه و تحلیل می نماید.
To find out about the truth of an incident is a major topic of "Knowledge" on which there have been different opinions so far. Although it seems difficult to find out the real truth about a historical event، by applying criterions called "internal and external critique of the relator and the relation" in history، it is possible to reduce the level of error and reach the fact of the matter in a more certain way. In their writing of history، historians have largely recorded historical events using specific criterions that shape their historiographical style.
The primary question of this paper is: "what are the main elements of historiography in the viewpoint of Ibn Kathir of Demascus in his Al-Bidaya wa An-Nihayeh?" Based on Laclau and Mouffe and Ferklaf's theory of critical discourse analysis، the hypothesis of this article is that the Qur'an، the Prophet's Tradition، and the intellect with an emphasis on the Shafi'ite school of law are the main elements shaping Ibn Kathier's historiographical methodology. While proving the hypothesis، the writer through a critical approach analyzes the percentage of Ibn Kathir's deviation from his own principles in "the Tradition of the Twelve Imams".
خلاصه ماشینی:
"با توجه به مطالب مذکور می توان به این نتیجه دست یافت که هسته مرکزی عناصر یا نشانههای سازنده تاریخ نگاری ابن کثیر مبتنی بر اسلام (مبتنی بر فقه اهل سنت) است که بر اساس آن با توجه به اصول برجسته سازی و حاشیه رانی به نقل و نقد روایات تاریخی و نیز غیرسازی جهت هویت بخشی به رخدادهای نقل شده در تاریخ خویش از آنها استفاده نموده است.
377 ابن کثیر به نقد تاریخ نگاری مبتنی بر اسرائیلیات یعنی روایت هایی که از علمای اهل کتاب و یا کتب آسمانی پیشین نقل شده است، با الفاظی چون «کتابهم فیه تحریف»، 378 «الاخبار الکذبه»، «وضع جهال بنی اسرائیل»، 379 «فیهما منکرات و غرائب» 380 و غیره می پردازد و در برابر اخبار اسرائیلی چنین موضع گیری می نماید: دسته ای از اسرائیلیات که به علت مخالفت با کتاب خدا و سنت پیامبر( رد میشود و تنها در صورت انکار یا ابطال، ذکر آن جایز است.
در همین راستا بر اساس نظریه ترکیبی تحلیل انتقادی گفتمان لاکلا و موف و فرکلاف و نقد درونی و بیرونی راوی و روایت در البدایة و النهایة این فرضیه مطرح شد که بینامتنیت های دینی شامل: کتاب آسمانی (قرآن)، سنت نبوی و عقل بر اساس مذهب شافعی عناصر سازنده تاریخ نگاری ابن کثیر است."