چکیده:
یکی از بحرانهای مهم تاریخ روابط خارجی امریکا مدیریت سیاست خارجی و
برخورد با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 میباشد.پیروزی انقلاب و عدم توانایی
دستگاه سیاست خارجی امریکا در درک شرایط انقلابی درون ایران و نیز هدایت امکانات و
نیروهایش در جهت حل به اصطلاح بحران، موضوع منازعات علمی و سیاسی بسیاری بوده
است.سؤال مهمی که از سوی محققان و سیاستگذاران مطرح شده این است که آیا امریکا
امکان جلوگیری از نتیجه پیروزمندانه انقلاب اسلامی را داشت یا خیر.هدف این مقاله
بررسی و نقد دیدگاه متعارفی است که سقوط شاه را نتیجه تعارضات شدید درونگروهی و
سازمانی دستگاه سیاست خارجی امریکا میدانند.به عبارت دیگر، در این مقاله ناتوانی
پارادایم سیاست بوروکراتیک در تحلیل شکست فرآیند تصمیمگیری بررسی میشود و به دو
علت مرتبط با هم، یعنی فروپاشی دستگاه تصمیمگیری و ماهیت همکاریگرایانه مدیریت
کارتر، به عنوان علل اصلی بروز پدیده سیاست بوروکراتیک پرداخته خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"سؤال اصلیای که در حوزه تصمیمگیری سیاست خارجی در یک دهه و نیم گذشته مطرح گردیده این است:آیا ایالات متحده امریکا توانایی جلوگیری از نتایج پیروزمندانه انقلاب اسلامی را داشت؟به عبارت دیگر، آیا یک ساختار کارآمد تصمیمگیری میتوانست نتیجهای مطلوبتر برای سیاستگذاران امریکا به بار آورد؟ برخی تحلیلگران معتقدند که حوادث درون ایران انقلابی تا حد زیادی بازتاب عدم توانایی کارتر در برخورد با بحران ایران بود.
به ویژه در این مقاله سعی خواهد شد که فرآیندهای تصمیمگیری و ماهیت همکاریگرایانه 2 مدیریت سیاست خارجی کارتر ار به عنوان دو متغیری که عدم کارآیی کنترل بحران را باعث گردید مورد بررسی قرار دهیم.
به علاوه این تلاش در جهت بررسی علمی آن چهارچوبهای تئوریک در تصمیمگیری سیاست خارجی است که سعی کردهاند به نحوی امریکا و رابطهاش با انقلاب اسلامی ایران را در آن حوزه خاص مورد مطالعه قرار دهند.
به دلیل اینکه کارتر در اوایل ریاست جمهوری خود بانی برخی تغییرات سازمانی جهت تثبیت برتری وزارت خارجه در موضوعات سیاست خارجی بود، این سؤال ایجاد میشود که چرا مشاور امنیت ملی نقشی محوری در انقلاب ایران پیدا کرد.
در همان دوران، شخص کارتر، به علت عدم تشخیص فروپاشی سیستم در ابتدای بحران، تا حدی مسؤول بود؛خصوصا خط مشیهای مختلف برخورد با نهضتهای اسلامی ایران که در دسترس کارتر قرار داشت نتیجه یک دستگاه تصمیمگیری از هم پاشیده بودند.
ایالات متحده در ابتدای فرآیند انقلاب برای دستیابی به تحلیلی مستقل از شرایط تلاش زیادی نکرد و هنگامی که مبادرت به این عمل کرد، نتایج به طور کامل در واحدهای تصمیمگیری مورد تأمل قرار نگرفت."