چکیده:
گرچه اهمیت علم ریاضی بر متقدمین علم سیاست‘ چون افلاطون و ارسطو شناخته شده بود‘ لیکن دوعامل مهم‘ کاربردآماردر علوم سیاسی را درنیمه دوم قرن بیستم توسعه داد. اول مشروعیت یافتن روش رفتارگرایی به عنوان روش علمی درعلوم انسانی و دوم مقبولیت یافتن نظریات کینز و کینزین ها در رابطه با لزوم دخالت دولت دراقتصاد یکی از اصول روش رفتارگرایی ‘استفاده ازتکنیکها ومتدهای مقداری جهت بررسی رویدادهای اجتماعی است. گرایش به استفاده از روشهای مقداری ‘ ناشی از نیازی بودکه به علمی تر کردن مباحث علوم سیاسی (که مانند بقیه شاخه های علوم انسانی لاجرم متأثر از ارزشهای حاکم و گرایشات تحلیل گران بود) احساس می شد.کینز و طرفدارانش هم‘ لزوم دخالت دولت در امور اقتصادی را به علت عدم کارایی مکانیسم قیمتها و سیستم بازار آزاد در تأمین منافع اقشار مختلف جامعه توصیه می کردند . پذیرفته شدن نظریات آنها در ایالات متحده امریکا در کنفرانس بین المللی برتن وودز در سال 1945 (که منجر به تشکیل صندوق بین المللی پول جهت هماهنگی و سامان دادن به اقتصاد جهانی شد) دخالت سیاست در اقتصاد را عمومیت داد. این امتزاج میموم‘تبعا شرایط تأثیرپذیری آزمونهای علوم سیاسی از روشهای اقتصاد سنجی را که تجربه موفقیت آمیز چند دهه ای بهره گیری از روشهای آماری را در کیسه داشت فراهم ساخت. هدف از این مقاله دامن زد ن به مناظره طرفداران ومخالفان روش رفتارگرایی نیست. تاریخچه چنددهه ای این مناظرات نقاط قوت و ضعف آنها را در شرایط متفاوت به نمایش گذاشته است. هدف‘ نشان دادن این واقعیت است که روشهای آماری در علوم سیاسی کاربرد دارند و استفاده از آنها تبیین رویدادهای سیاسی را تسهیل می کند. بهره جستن از ریاضیات نه تنها ذهنیت گرایی را محدود می کند‘ بلکه بررسی عوامل متعدد مؤثر بر پدیده های سیاسی و رفتار افراد راکه به هر جهت در سیر تاریخی تحولات بر پیچیدگی آنها افزوده شده است‘ امکان پذیر می سازد . به علاوه استفاده از روشهای آماری با توجه به شایستگی متدولوژیکی که به ارمغان می آورد. در ترغیب پژوهشگران به بهره گیری از اصول استدلالی شیوه های علمی در علوم سیاسی مؤثر می افتد به عبارت دیگر تسهیلاتی که روشهای آماری برای پژوهشگران فراهم می آورند‘ استعانتی است در علمی تر کردن علوم سیاسی. بحث کاربرد آمار درعلوم سیاسی در دومقاله ارائه می گردد؛ این مقاله به تشریح کلیات و ارائه روشهای نسبتا ساده تر آماری می پردازد . لذا پس از تعریفی کلی از آمار و رابطه آن با روش علمی ‘ مثالهایی از کاربرد آمار توصیفی و سپس نمونه هایی از موارد استفاده آمار استنباطی در تبیین رویدادهای علوم سیاسی ارائه می گردد. به علاوه چون کاربرد روشهای آماری درگرایشهای «سیاستگذاری عمومی » تجسم بیشتری می یابد‘ نگارنده امیدوار است که این مقاله بتواند درکم کردن خلا موجود در ادبیات علوم سیاسی در رابطه با این حوزه ها در ایران کمک کند.
نویسنده : دکتر محمد علی شیرخانی ـ
خلاصه ماشینی:
"که میانگینها خود یک توزیع فراوانی تشکیل میدهند که میانگین آنها(یعنی میانگین میانگینهای حاصل از نمونهها)برابر میانگین جامعهای است که نمونهها از آن انتخاب شده بودند و انحراف معیار آنها نیز برابر است با انحراف معیار جامعه اصلی تقسیم بر جذر n که تعداد افراد در هر یک از نمونههاست، یعنی(به تصویر صفحه مراجعه شود) برای برآورد فاصلهای، معمولا از یک نمونه و لذا یک میانگین که در اختیار محقق است، استفاده میشوند تا فاصله اطمینانی که میانگین جامعه با احتمالی مشخص در آن قرار میگیرد، معین گردد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) درصد شهروندان(به تصویر صفحه مراجعه شود) درصد شهروندانآزمونهای همبستگی رگرسیون در آمار، تاریخچه طولانی دارد و اولین بار به وسیله فرانسیس گالتون و دوستش کارل پیرسان * به ترتیب در سالهای 1886 و 1901 بیان گردیدهاند (18) ؛با تثبیت روش رفتارگرایی کاربرد آنها هم در علوم سیاسی رواج یافته (*)Francis Galton و Karl Pearson(81)-Damodar Gujarati,Basic Econometrics,)New York:McGraw-Hill است.
در رابطه با همبستگی، چند نکته لازم به ذکر است؛اولا همبستگیها همان طوری که محمدینژاد میگوید«به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی مبین رابطه علت و معلولی بین (*)مثلا اگر 6 متغیر در آزمونی مورد بررسی قرار گیرند، تعداد 15 ضریب همبستگی خواهیم داشت:(به تصویر صفحه مراجعه شود)(**)Coefficient of Multiple Correlation(22)-برای اطلاعات بیشتر به کتابهای زیر مراجعه فرمائید.
(28) به علاوه به عنوان نمونه رابطه بین برنامهها و یا نوشتههای وسایل ارتباط جمعی و مشارکت سیاسی یک جامعه میتواند از طریق روش رگرسیون مورد مطالعه قرار گیرد که معادله ساختاری آن به صورت زیر نوشته میشود:(به تصویر صفحه مراجعه شود) در این معادله:درصد مشارکت کنندگان در انتخابات Yمشارکتی که متأثر از برنامههای وسایل ارتباط جمعی نیست."