خلاصه ماشینی:
"تأمل در خصوصاین نوع مرگ-که فقط گریبانگیر اهل قلم میتواندشد-و بررسی اینکه دانشور چگونه بر آن فایق آمد،شاید راه مناسبی برای ارزیابی جایگاه رفیعی باشد کهدانشور با حدود شش دهه داستاننویسی به آن نایلشده است.
اوبه درستی دریافته بود که این داستانهای اولیه،به دورۀ خاصی در ابتدای کار نویسندگیاش تعلق دارد،دورهای کهاو برای تبدیل شدن به نویسندهای حرفهای باید راه نسبتا زیادی را طی میکرد.
اما علاوه بر شیوۀ روایتگری،دانشور با انتشار شهری چون بهشت،جنبۀ مهم دیگری از داستاننویسی خود را نیز ارتقاداد و آن پرداختن به مضامین فرهنگی در ابعادی به مراتب وسیعتر و با شیوههایی به مراتب پیچیدهتر از داستانهای قبلیاوست.
در این داستان نیز دانشور با تیزبینی خاصی فرهنگ نفاقو دورویی را مورد کالبدشناسی قرار میدهد و نشانمیدهد که کلام ظاهرا زیبا در فرهنگ ما،گاه پنهانکنندۀبدخواهانهترین نگرشها است.
برای مثال،در رمان سووشون تاریخ ساختمایه داستانی است که عمدتا از راه محاکات به موضوع خود میپردازد؛در دو رمان جزیره سرگردانی و ساربانسرگردان همین ساختمایه(تاریخ)با توسل به تکنیکهای عمدتا مدرن و گاه پسامدرن پرورانده میشود و درداستان«میزگرد»تاریخ از منظری کاملا پسامدرن و با صناعاتی بدیع مورد کاوش قرار میگیرد.
اما نگارندۀ این سطور اعتقاد دارد که هیچ نیرویی نمیتواند باعث مرگ دانشور در ادبیات ما شود شاید آخرینداستانی که شهرزاد زمانۀ ما بازمیگوید،همین تلاش برای پویایی و مقاومت در برابر میرایی است.
سیمین دانشور هم که بهحق شهرزاد زمانۀ ماست،از راه پویایی در سبک داستاننویسیاش نامیرایی خود را تضمین کرده است."