چکیده:
اوحدالدین کرمانی، صوفی جنجال برانگیز و شاعر بلند آوازه قرن های ششم و هفتم هجری، بنیانگذار و رهبر طریقتی نیمه سیاسی و نهضتی تاثیرگذار در آسیای صغیر است که مشرب او در عراق، آذربایجان، قفقاز، سوریه و مصر آن روز گسترش یافته و پیروانی پیدا کرده است )ص 9 (. اوحدالدین در عصر خود از ارزش و اعتباری والا برخوردار بوده چندان که سهروردی، به هنگام مرگ، او را بر بالین خود طلبیده و، پس از درگذشت سهروردی، خلیفه رهبری خانقاه مرزبانیه و شیخ الشیوخی بغداد را بدو سپرده است )ص (45-43. وی، با همه این اوصاف، کمتر مورد توجه نویسندگان کتب تذکره و طبقات قرار گرفته، و جایگاهی فروتر از همعصران نامدارش چون شهاب الدین ابوحفص عمر سهروردی، ابن عربی، شمس تبریزی و مولوی برای او قایل شده اند. شاید بتوان مهم ترین دلیل این بی توجهی گاه عامدانه را مشرب خاص عرفانی او دانست - جمال پرستی یا به تعبیر اصطلاحی آن شاهد بازی - که بی پروا در رباعیات خویش و بر سر کوی و برزن به تبلیغ آن می پرداخته و جنبه های دیگر شخصیت او را در سایه قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"_______________________________1 ) دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی، به کوشش احمد ابومحبوب، با مقدمه محمدابراهیم باستانیپاریزی، انتشارات سروش، تهران 1366، ص 224-228 (باب السادس، فصل المشاهده) کتاب حاضر کوششی است برای بازسازی و ارائه تصویری نزدیک به واقع از سیمای اوحدالدین کرمانی بر اساس شواهد تاریخی.
اساس کار او در این اثر، چنان که خود نیز گفته است، مطالعه مناقب شیخ اوحدالدین کرمانی، تألیف یکی از مریدان او، و دیوان رباعیات(2) او بوده است (ص 11).
نویسنده، پس از شرح سفرهای متعدد اوحدالدین(9)، از بازگشت او به عراق و حضور بر بالین شیخ شهابالدین ابوحفص عمر سهروردی سخن میگوید و به شرح انتصاب اوحدالدین از جانب خلیفه به مشیخت خانقاه مرزبانیه و شیخالشیوخی تشکیلات فتیان، با وجود مخالفت پسر سهروردی، میپردازد (ص 43-45)؛ اما او، هم در این مورد و هم انتصاب اوحدالدین به عنوان امیر الحاج، نام خلیفه را المستعصم بالله آورده (ص 42-44) که، به جای آن، مستنصر، با توجه به زمان خلافت او (623-640)، درست است.
(á ص 92-94) 13 ) مقدمه مناقب شیخ اوحدالدین کرمانی، ص 46 14 ) همان، ص 44-46 اما در حکایت سیونهم مناقب چنین مطلبی دیده نمیشود و، به فرض آنکه صاحب مناقب از وابستگان تفلیسی بوده باشد، دلیل ندارد که این شخص را محمد علوی، پسر تفلیسی، بدانیم و این مطلب نیز که نسخههای رباعیات و مناقب، هر دو، در قرن هفتم پدید آمده است نمیتواند دلیل محکمی برای کتابت آنها به قلم یک تن باشد."