خلاصه ماشینی:
"در مقالات گذشته گفتیم که در موضوع روانشناسی نظرات گوناگونی وجود دارد و هر نظر نیز مبانی خاصی داشته، از اصول معین و مشخصی پیروی میکند حال این سئوال را مطرح میکنیم که موارد گوناگون و متعدد و مسائل فراوان قابل بحثی، از مصادیق موضوع روانشناسی بوده، قابل طرح میباشند و لکن در میان این مسائل و مصادیق موضوع روانشناسی، مواردی وجود دارد که دارای ویژگیهائی هستند که سایر مسائل مربوط به روانشناسی، آنها را ندارند، این موارد کدامند؟ و چه ویژگیهائی دارند؟ در پاسخ آن میگوئیم که از مصادیق بازر آن، موارد بحث از نفس و روان و مطالعه آثار و احکام و خصوصیات آن است و به عبارت دیگر موضوع علمالنفس شامل خود جان و عمل آن، خود روح و نفس و عمل آن از قبیل اراده، تصمیم، استقلال، حب و بغض و سایر صفات و ویژگیهای انسان بوده که در همین جهت ارزش خاصی به علمالنفس و روانشناسی اسلامی بخشیده، آن را از دیدگاه دانشمندان غربی و احیانا دانشمندان یونان باستان جدا نموده است.
اما در روانشناسی جدید کلاسیک به جای این که عامل حیات را یک عامل معنوی بدانند آمدهاند عامل حیات را به عنوان عامل غیر فیزیکی و غیر شیمیائی مورد بحث قرار دادهاند بهطوری که خود نفس و مباحث مربوط به آن کیفیت پیدایش آن و اثبات وجود آن و سایر مسائل مربوط به نفس به طور کلی مطرح نگردیده است و حتی مسأله اراده را که در آموزشهای اسلامی به عنوان معیار شاخص بین انسان و حیوان میباشد به کلی حذف کردهاند و حتی در جائی که در روانشناسی جدید بحث از آسیبشناسی و علائم آن که یکی از آنها بیماریهای اراده است، از اراده و مباحث مربوط به آن اصلا بحثی به میان نیامده است که اراده چیست؟ و چه خصوصیتی دارد؟ و چگونه پیدا میشود؟ و چه حالتی دارد؟ و از همه این مباحث تنها آنچه ملموس بوده و قابل تجربه است، آنها را ذکر کردهاند."