خلاصه ماشینی:
"چونعلیعلیه السلام برگشت، به این عمل اعتراض کرد،زیرا از نظر علیعلیه السلام این کار نوعی تصرف دربیت المال بدون اجازه رسول اکرمصلی الله علیه وآله بود.
» (1) علیعلیه السلام در راه خدا از کسی پروا نداشت وقهرا این حالت، دشمن ساز است و روحهایپرطمع و آزمند را رنجیده میکند.
در میان اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله هیچکسمانند علیعلیه السلام دوستانی فداکار نداشت;همان گونه هم دشمنانی قسم خورده داشتکه حتی پس از مرگ قصد توهین بهجنازهاش را داشتند.
علیعلیه السلام عبدالله بن عباس، سیاستمدار یامالک اشتر، مرد فداکار و روشنبین با ایمان ویا همانند آنها را پیشنهاد کرد اما آناحمقها (خوارج) به دنبال همانند خودمیگشتند.
» در این جا علیعلیه السلام معیار حقیقت را خودحقیقت قرار داده است و روح تشیع غیر ازاین چیزی نیست.
منطق اکثریت مردم پس از پیامبرصلی الله علیه وآله اینبودکه راه بزرگان و مشایخ این است و مشایخو بزرگان اشتباه نمیکنند و ما راه آنان رامیرویم.
درمیان خطبه علیعلیه السلام اعتراض میکردندو در وسط نماز جماعتش قرآن میخواندند وحتی فحاشی میکردند; ولی با آنها با نهایتآزادی رفتار میشد.
علیعلیه السلام به کوتاه نظری آنها استدلالکرد و فرمود: «پیغمبرصلی الله علیه وآله جنایت کار راسیاست و عقوبت میکرد و سپس برجنازه اونماز میخواند.
» و نیز فرمود: «فرض کنید من خطا کردم وکافر شدم، دیگر چرا تمام جامعه اسلامی راتکفیر میکنید؟»در حقیقت پیکار علیعلیه السلام با خوارج، پیکاربا این طرز تفکر و اندیشه است.
علیعلیه السلام فرمود: پیغمبرصلی الله علیه وآله به من گفت:«من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم."