خلاصه ماشینی:
"امیر عباس هویدا-که من او را نیز از نزدیک دیده بودم -در مقام«نخستوزیر و دبیر کل حزب رستاخیز»در اجرای اوامر ملوکانه به دیدن آیتالله خوانساری رفت و خیلی رسمی و جدی به ایشان گفت:در تمام کشور،همهی مردم باید داخل«حزب رستاخیز»شوند و همه م داخل شدهاند،حالا برای این که جامعهی روحانیت از بقیهی اهالی کشور عقب نمانند و متهم به مخالفت با طرح همگانی و عمومی که استثناءپذیر نیست و فرمودهاند هر کس عضو رستاخیز نشود،باید گذرنامه بگیرد و از ایران خارج شود!نشوند،لازم است که حضرت آیتالله هم به عنوان رییس جامعهی روحانیت،آقایان پیشنمازان،واعظان و طلاب علوم دینی را وارد حزب کنند!
ب. امیر اسد الله علم وزیر دربار محمد رضا شاه پهلوی،در یادداشتهای روزانهاش که از منابع دست اول تاریخ سیاسی معاصر است و تاکنون شش جلد آن به ویرایش دکتر علینقی عالیخانی در خارج از کشور به چاپ رسیده است،در یادداشتهای مورخ بیست و سوم فروردین 5531 مینویسد که بین او و شاه گفتوگویی راجع به روحانیت شیعه رد و بدل شده است که امروز سی سال پس از وقوع انقلاب اسلامی و نقش عظیمی که روحانیت در اضمحلال رژیم سلطنتی و قلع و قمع حزب توده، سازمان مجاهدین و احزاب ملی و جنگ با عراق بازی کرد،بسیار مضحک مینماید.
پس از آن،طرح بستنشستن مردم تهران در خانهی آیتالله خوانساری در دی 7531 را دکتر هوشنگ نهاوندی در خاطراتش چنین توضیح داد: «امروز[یعنی در تاریخ نگارش خاطرات-3831]این اندیشه ممکن است جنونآمیز یا سادهانگارانه به نظر آید،اما آن چه در آن زمان[دی 7531]ذهن گروهی را به خود مشغول کرده بود، تحصن در دربار برای جلوگیری از رفتن شاه بود."