چکیده:
نویسنده در این مقاله،با توجه به ویژگیهای خاص اشعار اخوان،چند و چون شعر«خوان هشتم»را بررسی کرده است.وی ابتدا مفهوم کلی شعر و نمادهای آن را تشریح نموده،سپس نکات قابل توجه را با دو عنوان مختصات زبانی و مختصات نحوی شعر بیان کرده است.
خلاصه ماشینی:
"1. هفت خوان و«خوان هشتم» اخوان در این شعر،مانند بسیاری از منظومههای داستانی دیگر خود،بدون مقدمه سخن را بیان میکند و این خود یکی از شیوههای رایج اوست.
رستم،پهلوان شاهنامه،او که هفت خوان را به سختی گذرانده و جنگهای بسیاری را با پیروزی به فرجام رسانده است، پهلوان بلا منازع شاهنامه،پهلوان هفت خوان،اکنون: طعمهی دام و دهان خوان هشتم بود و میاندیشید که نبایستی بگوید هیچ بس که بیشرمانه و پست است این تزویر چشم را باید ببندد تا بیند هیچ بس که زشت و نفرتانگیز است این تصویر خوانی که توان حیرانانگیز رستم را از او باز گرفته است.
و یا این که: دونک نامرد بس کوچکتر از آن بود که دل مردانهی رستم برای او به خشم آید این قراین و قراینی دیگر،که خواهد آمد، نشانگر آن است که شعر نیز چون شعرهای دیگر اخوان اجنبهای کاملا نمادین دارد و شاعر از موتیفهای اصلی«داستان به چاه افتادن رستم»برای بیان مقاصد خود سود جسته است.
در این صورت آیا کسی که در چاه ناجوان مردان افتاده است نیز میتواند خود شاعر باشد؟اگر چنین است رخش نماد چیست و شغاد نمایندهی چه کسانی است؟ در قسمتهایی از شعر متوجه میشویم که این روایت با داستان به چاه افتادن رستم در شاهنامه،تفاوتهایی دارد.
3. مختصات نحوی شعر یکی از بدعتهای نیما یوشیج،که اخوان نیز به آن اشاراتی دارد(عطا و لقای نیما یوشیج،ص 011)،فاصله میان موصوف و صفت است که گاه این فاصله کم و کوتاه است و گاه بیش و بلند.
اخوان نیز به تأسی از استاد خود چند بار از این شیوه در «خوان هشتم»استفاده کرده است: «با سکون و قفهاش دلکش»در این عبارت ضمیر متصل«ش»بین موصوف و صفت«وقفهی دلکشش»فاصله ایجاد نموده است و نمونهای دیگر: «با هزارش یادبود خوب»که دو بار تکرار شده است."