چکیده:
یکی از تقسیمات سبک ادبی براساس محدوده جغرافیایی است مثل:سبک خراسانی و سبک عراقی.چنین تقسیمبندیهایی به دلیل وسعت مکان-و گاهی زمان نیز-خود بر سبکهای کوچکتری دلالت دارند که باید معرفی بشوند.در سبک عراقی،عدهای از شعرای صاحب سبک،دگرگونی و مبدعی در سرزمین اران سبک شعری خاصی را پدید آوردند که به نام سرزمینشان سبک آذربایجانی نامیده شد ولی معمولا در تحقیقات ادبی این سبک را جزو سبک عراقی به شمار میآورند.پدید آورنده اصلی این سبک ابو العلاء گنجوی بود که ویژگیهای شعریاش در همان اندک مایه آثارش هویدا است و بعد از وی دو شاگردش خاقانی و فلکی و همچنین شاگرد خاقانی یعنی مجیر الدین بیلقانی در حوزه شروان و نظامی گنجوی در حوزه گنجه،رونق و اعتباری خاص به سبک ابو العلاء دارد.علاوه بر این شعرا،میتوان به قوامی گنجوی، عز الدین شروانی،سید ذو الفقار شروانی نیز اشاره کرد که در این سبک شعری آثاری آفریدهاند. نظامی مکتب خاصی در داستانسرایی ایجاد کرد که در قرون بعد از وی نیز مورد تقلید شعرای ایران،پارسیگویان هندوستان و ترکی سرایان آسیای صغیر و عثمانی و آذربایجانی قرار گرفت. اساس سبک وی،ساختن ترکیبهای جدید زبانی،توصیف و تصویرگری دقیق از طبیعت،روزوشب،آتش،چهره و اندام انسانها است خاقانی نیز در زمینه قصیده و غزل نوآوریهای بسیار جالب توجهی انجام داده است که اهم آنها عبارتند از:ایجاد ترکیبهای جدید،پایبندی به تصویرگرایی،و صنعتهایی ادبی چند پهلو مثل،ایهام،کنایه،استعاره استخدام.وی در قافیه و ردیف هم نوآوریهایی انجام داده که التزام به ردیف به ویژه ردیفهای گسترده و وسیع فعلی و جمله است. موضوعات شعری این شعرا،بیشتر به مدح،توصیف،داستانسرایی، موضوعات دینی و هجو و ذم اختصاص یافت.
خلاصه ماشینی:
"مثالهایی هرچند اندک برای تأکید می آوریم:-چه کنی حال خویش را پنهان چه زنی طبل خیره زیر گلیم ابو العلاء گنجوی -بلای من آمد همه دانش من چو روباه را موی و طاووس را پر ابو العلاء گنجوی-زمانه زو طلبد امرونهی نه از گردون که کس طلب نکند کار زرگر از جولاه فلکی شیروانی-گلی به دست که داده است روزگار بگو که بعد از آن به جفا خارهاش ننهاده است مجیر الدین بیلقانی-از پشت اتابک چو تو شاهی زاید زیرا که ز شیر بچه هم شیر آید مجیر الدین بیلقانی-به آسانگذاری دمی میشمار که آسان زید مرد آسان گذار نظامی شرفنامه-به صبر از بند گردد مرد رسته که صبرآمد کلید بند بسته نظامی خسرو و شیرین-از آدمی چه طرفه که ماهی در آب نیز جان را ز حرص در سر کار دهان کند خاقانی-مرد کشد رنج و آز از جهت آرزو طفل برد درد گوش از قبل گوشوار خاقانیمفاخره و هجو در آثار شاعران این سبک،ابیات پرشماری میتوان یافت که خلق و خوی و منش خاص آنان را نشان میدهد اگر از میان این ابیات به اختصار دو نکته پر بسامد را معرفی کنیم باید به الف: مفاخره ب:هجو کشاکش میان شعرا اشاره کردمفاخره: این شاعران نازش و فخر به شعر را در آثار خویش بسیار به کار بردهاند و هرکدام از آنان سخن خود را بر دیگران ترجیح نهادهاند *ابو العلاء گنجوی خود را رئیس شعرا و باعث تفاخر همشهریان خود میخواند:-به چون منی که ز اقران خود سبق بردم گر اهل گنجه تفاخر کنند رواست -سخنوران به من ار اقتدا کنند امروز روا بود که منم قدوه همه شعرا *خاقانی خود را یگانه شاعر بیهمتای جهان سخنوری میبیند و رودکی و عنصری را ریزه خورخوران خود میشمارد:-دانم که نیک دانی و دانند دشمنان هم که امروز در جهان سخن همسری ندارم در بابل سخن منم استاد سحر تازه که از ساحران عهد کهن همبری ندارم -نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا در جهان،ملک سخن راندن مسلم شد مرا -شاعر مفلق منم خوان معانی مراست ریزهخور خوان من عنصری و رودکی زنده چو نفس حکیم نام من از تازگی گشته چو مال کریم حرص ن از اندکی *نظامی خود را صاحب جهان شعر میخواند و معتقد است که هنر شعر بر نظامی ختم شده است:-ملک الملوک فضلم به فضیلت معانی ز میو زمان گرفته به مثال آسمانی..."