چکیده:
وقتی به صفات و القاب قرآن،توجه میکنیم،عر یک را حامل معنایی مییابیم که از رهگذر آن،به شناخت قرآن نزدیکتر میشویم. القاب و صفاتی که برای قرآن به کار میروند،دو دستهاند:برخی ریشه وحیانی و قرآنی دارند و برخی برآمده از احساس و شناخت مسلمانان است.صفاتی مانند«مجید»،«کریم»،«عظیم»،و «حیکیم»از دسته نخست محسوب میشوند.اما نوع دوم که ساخته عواطف و برایند شناخت عقیدتی و تاریخ مسلمانان است،طیف گستردهای از القاب و صفات را شامل میشود؛مانند«کتاب آسمانی»،«معجزه محمد و اسلام»،«قانونی اساسی اسلام»،«کتاب تشریع»،«منبع احکام»و... تفاوت عمده این دو گروه از صفات،در نوع رابطه آنها با متن آیات است:برخی برگرفته از الفاظ قرآن و عین کلماتی است که در پارهای از آیات آمدهاند(نوع اول)و برخی چنین رابطه لفظی و مستقیمی با قرآن ندارند؛امام همگی به نوعی از همان چشمه آب میخوردند. یکی از صفاتی که این نوشتار،قصد پرداختن به آن را دارد،مربوط به ساختار زیباشناختی و هنری قرآن میشود؛یعنی اینکه قرآن،یک«پدیده هنری»است و در هنرمندانه بودن آن هیچگونه شک و تردیدی روا نیست. همه کسانی که درباره اعجاز قرآن،نیز پرداختهاند؛بلکه نخستین آثاری که در صدر فهرست منابع قرآنشناسی نشستهاند،موضوعی جز این ندارند.همگی این آثار و مؤلفان،گرانقدرشان،در کار اثبات این نکته مهم هستند که قرآن«معجزه»است.اما وقتی به وجوه اعجاز میرسند،هر یک به راهی میروند؛هر چند همگی بر وجه اعجاز ادبی،توافق دارند. نوشتارحاضر،میکوشد از زوایه هنر به اعجاز قرآن دست یابد و این ضلع از اضلاع اجاز قرآن را بررسد.دعوی،آن است که قرآن یک پدیده هنری است و همه آنچه برای یک شاهکار هنری میتوان شمرد،در قرآن جمع است.تفاوت این رویکرد به قرآن با آنچه جمع است.تفاوت این رویکرد به قرآن،با آنچه تحت عنوان«اعجاز ادبی-هنری قرآن»،میآید،در این است که در مباحث مربوط به اعجاز، نگاه محقق،درون دینی است و با فرض بر اینکه قرآن،ماانزلالله است،بدان میپردازد.اما در رویکرد حاضر،از چنین فرضی،غمض عین میشود و مدعا آن است که حتی مخالفان و منکران نیز قادر به انکار تجربهء زیبا شناختی خود از قرآن نیستند.بدینرو،مخاطبان چنین بحثی،طیف بسیار گستردهای را تشکیل میدهند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین اگر یکی از ویژگیهای پدیدههای هنری را این بدانیم که کارکرد آنها فراتر از گزارشگری و مفهومرسانی است و دیدارهای پیدرپی با آنها،ملالآور نیست،قرآن به حتم از مصادیق کامل این پدیده است؛زیرا به حتم همه مقصود قرآن در القای معانی به هر نحو مقصور نیست بر خلاف سایر کتب آسمانی دیگر آنکه بازخوانیهای مکرر و صرف همه عمر در پای قرائت آن، هیچگونه ملالی در خواننده پدیده نمیآورد؛به شهادت تاریخ از این جهت،میتوان تکرار در تلاوت قرآن را به گفته یکی از شاعران معاصر به تکرار باران تشبیه کرد که هرچه تکرار قطرات آن بیشتر شود،طراوت آن افزونتر است.
چیست ای سقف بلند ساده بسیار نقش زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست در روایات بسیاری نیز به ذو بطون بودن قرآن اشاره شده است و اینکه قرآن ظاهری دارد و باطنی و هر باطنی، خود ظاهری است برای باطنی دیگر:ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعة ابطن17 به گفته مولوی: حرف قرآن را بدان که ظاهری است زیر ظاهر،باطنی بس قاهری استزیر آن باطن یکی بطن سوم که در او گردد خردها جمله گمبطن چارم از نبی خود کس ندید جز خدای بینظیر بیندیدتو زقرآن ای پسر ظاهر مبین دیو،آدم را نبیند جز که طینظاهر قرآن چو شخص آدمی است که نقوشش ظاهر و جانش خفی استـ18 اگر اثری هنری،در نگاه نخست،همه رازها و لایههای خود را پیش دید بگذارد و روح و جسم خود را یکجا عرضه کند،زود از سکه میافتد و دیگر هیبت و اهمیتی برایش باقی نمیماند."