خلاصه ماشینی:
"غزالی در این کتاب، مانند سهروردی، از عشق به عنوان حقیقتی مابعدطبیعی سخن گفته و از نسبت آن با روح (که همان مخلوق اول است) یاد کرده است، ولی کتاب سوانح یک داستان زبان حالی` نیست، و نویسنده از زبان حال عشق درباره عشق و حالات آن با ما سخن نگفته است.
پیش از سهروردی، گاهی بعضی از شاعران مطلبی کوتاه از زبان حال عشق یا عقل در یکیدو بیت بیان کرده بودند، ولی نوشتن یک داستان نسبتا بلند درباره عشق و معانی دیگر، با طرحی مشخص، سابقه نداشته است، طرحی که با تولد شخصیتها (حسن و عشق و حزن) آغاز میشود و پس از یک سلسله حوادثی که بر اثر جدایی آنها روی میدهد سرانجام با دیدار آنها با هم خاتمه مییابد.
حسن و عشق، وقتی که میخواهد از آفرینش عالم و پدیدآمدن عشق و حسن و اندوه سخن گوید، در ضمن اشاره به حدیث قدسی «کنت کنزا مخفیا» (حدیثی که سهروردی در رساله خود نقل نکرده) میگوید: تا گنج نهان شود هویدا در هیکل صورت و هیولی از درج کرم به صنع باهر یک در لطیف کرد ظاهر پس عقل نخست کرد نامش بخشید سه وصف مستدامش دو اصطلاح صورت و هیولی که عربشاه در اینجا به کار برده (و در رساله سهروردی نیامده) فلسفی است و اصلا هم متعلق به فلسفه ارسطو و مشائیان است.
همانطور که در رساله سهروردی حسن و عشق و حزن هریک به زبان حال درباره خود سخن میگویند، در منظومه عربشاه نیز همین شیوه به کار رفته است.
این قبیل داستانها هرچند که از حیث محتوا متعلق به مکتب صوفیانهاند و با داستان فلسفی ـ عرفانی مکتب اشراق تفاوت دارند، از حیث صورت از آنها متأثراند، چه داستانپردازی درباره حسن و عشق و مفاهیم دیگر اساسا کاری است که سهروردی در رساله «مونسالعشاق» ابداع کرده است."