چکیده:
آزمون ورودی دانشگاه در ایران به شکلی کاملا متمرکز و با تکیه بر مهارت تستزنی
برگزار میشود. تمایل دانشآموختگان دبیرستان برای ورود به دانشگاه دولتی به
گونهای است که رقابتی دشوار را ناگزیر میکند. از مجموع آن شیوه برگزاری آزمون و
این تمایل برای تحصیلات دانشگاهی، وضعیتی به وجود آمده است که تربیت نیروی متخصص و
نیز افزایش سطح فرهنگ جامعه را از طریق دانشگاه به فعالیتی با کارآمدی کم و هزینه
بالا تبدیل کرده است. در مقاله حاضر با بررسی مشکلات شیوه جاری برگزاری کنکور،
مجموعه
راه حلهایی ارائه میشود که به طور پلکانی و به صورت گام به گام میتواند به حذف
عملی کنکور و کاهش مشکلات ناشی از رقابت دشوار آن منجر شود. خلاصه راهحل موردنظر،
توزیع انواع تراکم است، از تراکم آموزشعالی در دانشگاه و به خصوص دانشگاه دولتی تا
تراکم سنجش توانایی علمی داوطلبان در یک امتحان متمرکز مبتنی بر تست. روش تحقیق این
مقاله تحلیل ثانوی دادههای رسمی با اتکا به مصاحبه با کارشناسان بوده است.
خلاصه ماشینی:
"پس از انقلاب، با اینکه بعد از دوره تعطیلی سه ساله دانشگاهها، بهمنظور آشکار کردن تغییراتی که مبین انقلاب فرهنگی باشد، حداقلهایی از تغییر اجتنابناپذیر مینمود، اما گمان امکان تغییر اساسی در آزمون ورودی دانشگاهها چندان جدی نبود، از همین رو به این بسنده شد که ضمن حذف کلیه شیوههای غیرمتمرکز، که از طریق آن مراکز مختلف آموزش عالی دانشجو جذب میکرد، امتحان تستی با امتحان تشریحی همراه شود تا ضمن تحقق حداقل تغییرات، شیوه کارآمدتری برای مقایسه داوطلبان به کار بسته شود.
در مقابل، مسئولان مربوط از خود سؤال میکنند که حتی اگر کنکور به روال فعلی تمام ایرادها و عیوبی را که میگویند داشته باشد، چه چیزی جای آن بگذاریم؟ واقعیت این است که فقط برای ده درصد متقاضیان ورود به دانشگاه امکانات وجود دارد و نود درصد بقیه باید کنار گذاشته شوند؛ حتی اگر دانشگاهها را هم توسعه بدهیم، امکان ندارد به شرایط برابری عرضه و تقاضا برسیم، بنابراین، با یک سازوکار باید این درصد محدود را انتخاب کرد.
نکتهای که از یک نگاه اجمالی به آمار مذکور به ذهن خطور میکند این است که اگر واقعا دانشآموزان باید به گونهای مطالعه و تمرین کنند که در آزمون سراسری یا به عبارت دیگر، در درست زدن تستهای کنکور موفق شوند، و اگر برای این کار لازم است که نکته بدانند و در تستزدن ممارست کنند، چرا دروس و کتابهای دروة دبیرستان برهمین اساس تدوین نمیشود؟ با توجه به آمار تمایل دانشآموزان به استفاده از کلاسها و کتابهای کنکور، آیا بهتر نیست با تعیین همین نوع کتابها و برگزاری کلاسها برای دبیرستانها، همان مطالبی عرضه شود که درنهایت، دانستن آن مورد آزمون قرار میگیرد؟ به دشواری میتوان پذیرفت که در یک نظام برنامهریزی آموزشی همساز، تا این حد میان آموزش و آزمون تفاوت وجود داشته باشد."