چکیده:
در اقتصاد کشاورزی زمین، نیروی کار و منابع طبیعی و در اقتصاد صنعتی سرمایه،
ماشینآلات و مدیریت عوامل مؤثر بر تولید و تعیین کننده استاندارد زندگی محسوب
میشوند، ولی اقتصاد دانش محور نگاهی نو به علل رشد اقتصادی بلند مدت دارد. در
اقتصاد دانش محور علم، فناوری، نوآوری و کارآفرینی عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی
قلمداد میشوند. از این رو، در نظریههای جدید رشد اقتصادی دانش به عنوان نوعی
متغیر برونزا ] در اقتصاد[ به شمار نمیرود، بلکه بخش اصلی و کلیدی نظام اقتصادی
محسوب میشود. دانش به عنوان اصلیترین نوع سرمایه تلقی میشود و رشد اقتصادی ریشه
در انباشت دانش دارد، زیرا انباشت دانش منشأ فناوری، نوآوری و کارآفرینی است. بر
این اساس، نهادهای تولید و اشاعه دهندة دانش از جمله دانشگاه، نقش کلیدی در اقتصاد
دانش محور ایفا میکنند. در این مقاله ضمن تعریف اقتصاد دانش محور و طبقهبندی
دانش، چالشها و نقشهای دانشگاه در اقتصاد دانش محور نیز مورد بحث قرار میگیرد. در
پایان مقاله نتیجهگیری میشود که به دلیل محوری بودن انباشت دانش در اقتصاد دانش
محور و نقش کلیدی دانشگاه در تولید انواع دوگانه دانش؛ یعنی نرم افزار و
مهارتافزار و تعامل این دو دانش با سختافزار، باید تمامیت نهادی دانشگاه حفظ شود
تا اقتصاد دانش محور بتواند به شکوفایی خود ادامه دهد.
خلاصه ماشینی:
"در آن زمان، قراین معدودی وجود داشت که نشان دهد فناوریهای جدید به رشد اقتصادی بیشتر منجر می شوند،(Aghio & Howitt, 1998) ، ولی در گذر زمان با به کارگیری این فناوریها و آثار آنها در اقتصاد، ریشه های اقتصاد دانش محور نضج گرفت (Lunduall & Johnson, 1994).
محور اصلی این بخش ارائه تعریفی از نحوه ایفای نقش دانش در توسعه است که در تئوریهای جدید، از تعاملهای پیچیده بین سخت افزار (اشیای فیزیکی)[7] و دو نوع دانش؛ یعنی نرمافزار (ایدهها)[8] و مهارتافزار (مهارتها)[9] حاصل میشود.
سخت افزار، نرم افزار و مهارت افزار: عناصر محرکه رشد اقتصادی باتوجه به تعاریف متعددی که از دانش ارائه شده است(Dasgupta & David, 1994; Godin, 2001; ICF, 2000)، در آغاز این بخش ضمن ارائه تعریفی از دانش، نوعی طبقهبندی از انواع مختلف دانش بیان میشود.
بدین ترتیب، تهدید خصوصیسازی روزافزون یاددهی مهارتها میتواند موجب مشکلاتی جدی شود که خود ممکن است منجر به نوعی کاهش و تنزل در منابعی شود که به طور واقعی در اقتصادهای دانش محور باید هرچه بیشتر عرضه شود؛ یعنی مهارتهای مورد استفاده و تفسیر ایدهها.
به طور خلاصه، نکته کلیدی آن است که تمامیت نهادی دانشگاه باید حفظ شود و سیاست کلی کشور نباید بر کاهش جنبههای عمومی دانشگاهها متمرکز باشد که بی تردید، این امر با دانش محور شدن اقتصاد کشور سر ناسازگاری دارد.
یادگیری مادام العمر به عنوان بخشی اساسی از اقتصاد دانش محور که به وسیله فناوری اطلاعات و ارتباطات تسهیل میشود، باید از طرف دانشگاهها به عنوان نوعی فرصت برای اجرای استراتژیهایی قلمداد شود که به آنها کمک خواهد کرد تا انعطاف پذیری خود را افزایش دهند و این ایجاد تنوع در نظام آموزشی را مورد تأکید قرار میدهد."