چکیده:
این مقاله برگرفته از طرحی پژوهشی در باره نگارش دانشگاهی در یکی از مؤسسات آموزش
عالی ایران است. این پژوهش با استفاده از روش نظریه سازی داده بنیاد انجام شده است
و فعالیتهای گروهی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی این مؤسسه و نیز اهمیتی که استادان
آنها به این گونه فعالیتها می دهند، بررسی شده است. دادههای کیفی طی مصاحبه با 19
نفر از استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی گردآوری شد. سپس متن مصاحبهها پیاده و
کد گذاری شد و با استفاده از نرم افزار QSR.NUDIS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در
مجموع، 108 کد در دادهها به دست آمد. در این مقاله فقط به 7 کد اصلی مربوط به
نگارش دانشگاهی دانشجویان تحصیلات تکمیلی مورد مطالعه پرداخته شده است.
نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که در مؤسسه مورد مطالعه به نگارش دانشگاهی
اهمیت کافی داده نمی شود. بسیاری از استادان در سطوح تحصیلات تکمیلی به
دانشجویانشان تکالیف نگارشی نمی دهند و همان مقدار ناچیز نگارش دانشگاهی
دانشجویان هم کمتر مورد بازبینی و نقد استادان قرار می گیرد. در نتیجه،
دانشجویان تحصیلات تکمیلی بازتاب چندانی از استادان خود دریافت نمی کنند تا بر آن
اساس دیدگاههای معرفت شناسی و ویژگیهای بلاغتی رشته خود را به صورت مطلوب فرا
گیرند. با این حال،
در برخی از رشته های علوم طبیعی و فنی دانشجویان و استادان آنها مقالات مشترکی را
برای چاپ به مجلات علمی [اغلب خارجی] می فرستند و نظرهای داوران این مجلات تا حد
زیادی عدم بازبینی نوشته های دانشجوان توسط استادانشان را جبران می کند.
خلاصه ماشینی:
"بر اساس این مدل، فراگیری نگارش دانشگاهی صرفا آموختن یک سری مهارتها نیست که بتوان آن را از یک موقعیت ]مانند موقعیت کلاسهای فراگیری زبان انگلیسی[ به موقعیتهای دیگر ]مانند نوشتن مقاله[ منتقل کرد، بلکه نگارش دانشگاهی بخشی از فرایند کلیتر اجتماعی شدن در دانشگاه است؛ به عبارت دیگر، همان گونه که ورود به دانشگاه مستلزم آموختن روشهای خاصی مانند طرز رفتار صحیح با استادان و سایر دانشجویان است، یادگیری نگارش دانشگاهی نیز بخشی از فرایند اجتماعی است.
از آنجایی که پژوهش در این زمینه در ایران کمتر صورت گرفته، بیشتر به اهمیت نگارش دانشگاهی و فعالیتهای نگارشی دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی پرداخته شده است.
این استاد مورد نظر در یک کشور غربی فارغالتحصیل شده و دارای مقالات منتشر شدة زیادی است و به طورکلی، با چند و چون نگارش دانشگاهی و اهمیت آن آشنایی دارد و بر اساس گفته دانشجویانش، او وقت زیادی را برای راهنمایی آنان صرف میکند.
برای مثال، مسئله بازبینی و نقد نوشتههای دانشجویان طبق تحقیقات گذشته Caffarella & Barnett, 2000)) مهمترین عامل در یادگیری نگارش دانشگاهی محسوب میشود، درحالی که تعداد کمی از استادان به این مهم بهاندازه کافی توجه میکنند.
گذشته از مشغله زیاد استادان، دلایل دیگری نیز در کم اهمیت بودن نگارش دانشگاهی مؤثر بوده است که در اینجا به دو مورد از آنها اشاره میشود: اول آنکه به طور سنتی آموزشهای ابتدایی، متوسطه و عالی ما بر حفظیات تکیه داشته است و شرایط و فرهنگ آموزشی موجود برای خلاقیت نقشی در نظر نگرفته است، در حالی که یکی از مهمترین ابزارهای خلاقیت نوشتن است."