خلاصه ماشینی:
"چه زیباست نوروز و بهاران در سراسر ایران و آذربایجان پر شکوهش «عیدست و باد چادر دهقان به برکشان «نوروز گل»چو«برف گل»از خاک پرکشان ابر سپید رخت خود از آب درکشان عمرش دراز آنکه خدایا به یاد ماست غمهای من بگونه کوهی شود رواست پشتتر داغ از نفس آفتاب باد خندان رخ تو چشمه چشمت بر آب باد در دست کودکان تو گلدسته تاب باد گلدسته باد پیش من آرد به پیچ و تاب شاید که بخت خفته من پر کشد به خواب «هنگام عید مرغ شب آواز میسرود جوراب بهر نامزد و کار درخت بود هر کس گرفته شال و به بامی پر میگشود رسمی ستوده بازی شال است و سالها داماد و شال بستن و عیدی به شالها من بهر شال گریهکنان بانگ بر زدم شالی گرفته زود و به دور کمر زدم بام غلام رفته زر و زن بدر زدم جوراب بست فاطمه خاله به شال من با یاد خان ننه شده اشکش روان به من یادی ز میز ممد و آن باغ خرمش شیرین و ترش مزه آلوچه باهمش وز نو عروس خوانچه و آرایش آن دمش آن صحنهها به پیش دو چشم روان هنوز خیمه زنان به خاطر من صف کشان هنوز» در ادبیات بعدی استاد شهریار میسراید: «عیدست و خاک سرخ و طلا رنگ میبرند پروردهء نقش بر در و دیوار میکشند بر تاقچه برای بزک خوانچه مینهند فندقچه و حنا ز عروسان دهنشان مادر بسان مادر شوهر هوسکنان اشعار زیادی از حیدر بابایه سلام به مراسم نوروز اختصاص دارد آنجا که در جشن چارشمه(چارشنبه) کشمکش و گردو نثار میگردد و دختران بر فراز آتش چهارشنبه سوری شعار میدهند کهای چهارشنبه آینده بخت من گشا«بختیمی آجیل چارشمه» همچنین از اینکه در زمان کودکی نقش گل و غنچه بر تخممرغ حک میکردند و دیواره آن را میشکستند و رضا برای محمد حسین«نوروز گل» میچید یاد گردیده است."