خلاصه ماشینی:
علت این امر آن است که کلمات بالذات مقصود نیستند،بلکه غرض از آنها محاوره و بیان ما فی الضمیر است که آن نیز بشکل اسناد صورت میگیرد،چه اسناد خبری و چه اسناد انشائی،و کلمهای که باسناد دلالت میکند همان حرف اسناد است که در جملهء اسمی مستقل است و در جمله فعلی ضمنی؛زیرا مثلا جملهء«خدا میداند» بمنزله«خدا دانا است»و جملهء«آفتاب نمیتابید»بمنزله«آفتاب تابان نبود» میباشد،یعنی فعل در واقع از ترکیب مسند و حرف اسناد تشکیل یافته و در آن واحد نمایندهء آن هر دو است.
در میان شبه فعلها آنکه از همه مهمتر و از لحاظ دستور زبان بیشتر شایان توجه است وجه وصفی است؛زیرا وجه وصفی در عین حال که مانند فعل عمل میکند،میتواند تمام حالات اسم را داشته باشد(مقصود از حالات وظایف مختلفی است که در تشکیل جمله انجام میدهد)؛گذشته از آن برای این فعل و انفعال لازم نیست که وجه وصفی حتما در ظاهر وجود داشته باشد،بلکه وجود تقدیری آن نیز کافی است که این همه را بتواند انجام بدهد.
فعل بشکل وجه وصفی فعلی است که بحذف فعل معین«است»و«بود» و امثال آنها در ظاهر بشکل وجه وصفی در میآید ولی در حقیقت وجه وصفی نیست؛مانند ماضی نقلی یا بعید در جملههای متعاطف که فعل آنها بقرینه جملهء اول یا جمله آخر در دیگر جملهها حذف شده باشد.
ایضا: ای خرد دیده بود(بکسر دال)خویش از تو هیچ بودی نبوده پیش از تو (نظامی) در مثالهای مزبور وجه وصفی که منادا واقع شده است ظاهر است،زیرا از تبدیل جملهء فعلی تشکیل یافته است.
در هریک از این سه مثال اخیر وجه وصفی«بوده»مقدر است و از نظر دستور زبان منادا همان وجه وصفی است خواه ظاهر باشد خواه مقدر.