چکیده:
انسان بهمثابهی یک وجود پالایشگر از آبشخور عینیت در مقام یک مؤلف و نه یک نظارهگر در مسیر تقلید،شناخت،گفتمان(دیالکتیک)، جلب،سویه،دست به آفرینش رمزگانی برای انتقال مفهوم نمود. رمزگانی که خوانده نمیشد.بل دیده میشد تا به ادراک رساند:تصویر.
در مقام دریافت آنجا که کلام از پدیدار ساختن عاجز ماند،تصویر پدیدار شد و بازنمایاندن معنای کلمه را به دوش کشید؛گستردهتر. سریعتر،مانوستر.
به مدد کلام آمده.به آن جهت داد.تکمیل کرد.تأویلپذیرتر نمود و با صورت خود جنس تشخیص را تشخص داد و به گزارههای خود هویت بخشید.
ایماژ و در پی آمن مفهومی که کلام-بهمثابهی یک تصویر انتزاعی و نمادین-در ذهن ایجاد مینمود-در مسیر تاریخی خود،باز به سنت بدوی-با تصویر سریعتر،صریحتر،مؤثرتر و در حوزهی گستردهتری نقش میبست.
در این رهگذر طبیعت با فیزیک و عینیت خود،آموزگاری خوب برای ادراک دیدگان بشر بود.سوادی که از طفولیت قابل کسب بود و نه از همزمانی با توانمندی در قلم به دشت شدن.همان آموزهای که مطابقت کامل با عملگری طبیعت را نداشت بلکه به نقل از هگل با درک و تصوری منحصر،تنها تقلیدی بود بسان محاکات کرم از فیل که حرکتی متفاوت را در عرصهی خلق پدیدار میساخت.
به احتساب دست روزگار و قاعدهی بازی طبیعت،هیچ انسانی از بالندگی در مقام آفرینندگی تصویر در چشم دیگری محروم نمانده است. هرچند ناخودآگاه.دستکم امضایی و دست خطی.اثر انگشتی بر پای یک قرارداد.پرانتزی.ضربدری.تجربهای از سرازیر شدن یک رود آبی از کوههایی قهوهای در نقاشیهای طفولیت.جای پای کفشی گلین بر زمینی.خورده خط راستی یا ضربدری بر ماسه زمینی با چوب خشک. ناسزا نقشی بر دیوار،به اعتراض.تلاش برای دگردیسی در پشت دوربین شخص عکاسی به قصد به چشم نیامدن عیبی و موفق نشان دادن خود در عکس.تفسیری بر شکل ابری در آسمان برای دوستان خود.وجه تسمیهای برای شعری در قالب تصویری.(آراستن مویی،لباسی.علاقه نشان دادن به چشمی،خطی،کمندی در هنگام آفرینش تصویر.
خش گذاشتن،ضربدر گذاردن بر سنگ قبری برای نشان دادن اینکه امروز دوستی بر مزار دوست متوفی حمدی خوانده.رنگ کردن تخممرغی یا آراستن درخت کاجی برای شادمانی عید.گذاردن ریش و سبیلی بر روی چهره عکسی به قصد شیطنت.اشکی بر روی کاغذی. تزئینی یا اسم متبرکی بر روی آشی و شلهزردی.چینش سفرهای، اتاقی،مغازهای...
آری.چراکه تصویر در لحظهای دیده میشود ولی ساعتها کلمه میخواهد تا توصیف شود و گویی بیشتر از ساعتها کلمه میخواهد تا تفسیر و توضیح داده شود:کلمات عقیم.
خلاصه ماشینی:
به آن لحاظ که این تصاویر در پی ارتباط و انتقال معنا هستند در محدودهی گرافیک قابل بررسی بوده و ازآنجاکه به گونهای تجربی و تکوینی،بدوی و نمادین گونه(و نه بهاندازهی آثار گرافیکی صریح امروز که از وادی نشانه-معنایی درک میشوند)خلق گشتهاند شاید نام گرافیک عامیانه بر آن رعایت احتیاط را طلب کند.
رنگ کردن تخممرغ«بهمثابهی ظرف نطفه در تکمیل حیات یک جاندار»در فرهنگ ایرانی برای مراسم عید اشاره به شادی و سروری دارد که برای زایش نطفه(حیات جدید)صورت میپذیرد؛ کارکردی مشابه با وجود مستدیر از همان نقطهی مرکزی طرح فضا در هنر سنتی ایران چه در مرکز ظروف سفالین بهمثابهی نقش خورشید و چه در فضای مرکزی مندلها و گنبدها.
ب-میل به آراستگی-تصویر ترمیمی یا هنر تزئینی: شاید بتوان گفت یکی از عواملی که سویه و هویت یک جامعه را در طول تاریخ شکل میدهد،بازخورد و نمود حسّی ذاتی و بالقوه است که از بدو خلقت در هر انسان نهفته بوده:تمایل به زیبایی و عیبپوشی در مسیر شناخت پیرامون خود یعنی گریز از هراس ناشناختهها [به مدد عیبپوشی]و درنتیجه قالببندی بهجهت سهل تعریف شدن پیرامون[نگاه زیباشناسانه].
در این عرصه گرافیک عامیانه تنها آن قسمتی از تبلیغات افزارمندانه را در خود جای میدهد که با تصویر در ارتباط است.
این قراردادهای تصویری عامیانه(چه در مقام تصاویر ترمیمی چه در مقام تصویر اطلاعرسان)مطابق با و متأثر از ارزشها،باورها،اقلیم، فرهنگ یک جامعه عمل کرده و همچون فرهنگ،قابلیت رشد،تغییر، تکمیل و دگردیسی دارد.
برای مثال میتوان به علامت هشدار(یکی از قراردادهای تصویری راهنمایی رانندگی)اشاره کرد که قرار گرفتن آن بر مسیر خیابان توسط راننده حکایت از این دارد که در ادامهی مسیر اتومبیلی تصادف کرده یا درحال تعمیر شدن است و از دیگر رانندگان رعایت احتیاط را طلب میکند.