چکیده:
مشارکت زنان در توسعهی سیاسی،شاخصی مهم در فرآیند توسعهی پایدار جامعه محسوب میشود.مقالهی حاضر جایگاه مشارکت زنان را در فرآیند توسعهی سیاسی-اجتماعی جامعهی ایران در دورهی 30 سالهی انقلاب اسلامی بررسی کرده است.سؤال اساسی تحقیق این است که مشارکت زنان در فرآیند توسعهی سیاسی انقلاب اسلامی ایران چه جایگاهی دارد؟چه فرصتها و موانعی پیش روی مشارکت سیاسی زنان در ایران وجود دارد؟چشمانداز مشارکت سیاسی زنان در ایران چگونه است؟
پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی است که با بهرهگیری از تکنیک تحلیل ثانویه انجام شده است.دادههای مورد استفاده از منابع آماری وزارتخانهها(وزارت کشور)،سازمان دولتی(مرکز آمار ایران)، مجلس شورای اسلامی،شورای اسلامی شهر و...جمعآوری شده و با تکنیک تحلیل ثانویه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
نتایج تحقیق مبین این نکته است که در دورهی انقلاب اسلامی، حضور و مشارکت زنان در ردههای مدیریت بهویژه مدیریتهای میانی و خرد چشمگیرتر شده است.ورود زنان به ردههای بالای سازمانی دارای موانع اجتماعی،سیاسی،فرهنگی،عرفی و سلیقهای است.با وجود اینکه تعداد زنان متخصص در جامعهی و نیروی کار افزایش یافته است،اما پیشرفت آنها در مشاغل تصمیمگیری و سیاستگذاری چندان محسوس نبوده است.پژوهش نشان میدهد مدیریت آینده نیازمند L2استفادهی بیشتر و کارآمدتر از نیروی بالقوهی زنان در سطوح کلان مدیریت جامعه است.
خلاصه ماشینی:
"سیستم مرد سالارانهای حاکم حق شرط( reservation ) را در سه بخش قانونگذاری(شکل،ماهیت و تفسیر)برای خویش محفوظ نگه داشته است،تا اهرمهای قدرت را جهت تثبیت سلطه بر زنان حفظ کنند و هرچند رشد و بزرگ شدن در جامعهی مردسالارانه و در اجتماعی که قوانین به طرز تبعیض آمیز توسط مردان نوشته شده است،بر روی شخصیت و هویت فردی زن تاثیر میگذارد و بنا به نظر «سیمون دوبوار»«زنان از روز زادن زن نیستند و در گذر زمان زن میشوند»و نیز با در نظر گرفتن این مهم که«اگر زنان در بطن جامعه کاملا مرد سالار دست به ساختار شکنی بزنند،برای خود زندگی جزیرهای به وجود میآورند.
در برخی آثار که دربارهی مشکلات جهان اسلام نوشته میشود،اسلام بهعنوان عاملی بازدارنده برای تأمین اهداف توسعه با کمک زنان مورد تحلیل قرار گرفته و در این آثار غیبت زنان در حوزهی عمومی و تمامی نابسامانیهای زنان به احکام و تجویزهای مذهبی نسبت داده میشود،ولی از تجربهی موفق کشورهایی مثل مالزی،اندونزی و بهویژه در یکی دو دههی اخیر ایران،این باور جوانه میزند که علل و عوامل حضور کمرنگ زنان در برخی کشورهای اسلامی را باید در سطح عمومی توسعهی این کشورها کاوید و نیز در نوع سیاستها و راهکارهایی که هر نظام سیاسی در پیش میگیرد، باید جستوجو کرد.
از سوی دیگر نقش و تأثیر زنان در تحقق چشمانداز در افق 1404 و بهویژه بند مربوط به:«برخوردار از سلامت،رفاه،امنیت غذایی،تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر،توزیع مناسب درآمد،نهاد مستحکم خانواده،به دور از فقر و فساد و تبعیض و بهرهمند از محیط زیست سالم»غیرقابل انکار است و نیز درعملیاتی شدن بند 14 سیاستهای کلی دولت جمهوری اسلامی و در مورد برنامهی چهارم توسعه که اشاره دارد به«تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در آن و در صحنههای اجتماعی و استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همهی عرصهها و توجه ویژه به نقش سازندهی آنان»."