چکیده:
فاصلهی بین تئوری و عمل در حوزهی علم سازمان همیشه،دغدغهی فکر اندیشمندان تئوری سازمان بوده؛از اینرو،تلاش آنها بر کاهش این فاصله متمرکز بوده است.در این راستا،حوزهی جدید مطالعات فراتئوریک مسیر جدیدی برای تحقق این مهم فراهم کرده است.این مقاله در پی پاسخهای تحلیلی به سؤالهای زیر است:
1.بازاندیشی فراتئوریک به چه معناست و رهآورد آن چیست؟
2.چگونه توسعهی تئوریهای سازمان در پرتو بازاندیشی فراتئوریک معنا میشود؟
3.بازاندیشی فراتئوریک چه تعریفی از تئوری سازمان را مناسب میداند؟
4.بازاندیشی فراتئوریک چه دانشی را برای اندیشهورزان مدیریت نافع میداند؟
در پایان،به این نتیجه میرسیم که دانش نافع از منظر مطالعات فراتئوریک،دانش بومی و نه جهان شمول است.تئوریهای سازمان و مدیریت جهانشمول نیستند.باور به مفید بودن آنها باعث تکرار در کاربرد آنها شده است.تئوریهای حقیقت نیستند؛ لذا یافتن قوانین لامتغیر در علم سازمان تلاشی بیهوده است.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه این آثار خاستگاه مطالعات بازاندیشی فراتئوریک فعلی بودهاند،رهآورد آنها ارایهی انواعی از گونهشناسیها بوده که بیشتر صبغهی تأمل یا انعکاسگری مبانی (پیشفرضهای شناختشناسانه)تئوریها را داشته تا بازاندیشی انتقادی؛به عبارت دیگر، این آثار به بررسی نقش فلسفه،تاریخ و جامعهشناسی علم در تولید دانش و انجام پژوهش سازمانی نپرداختهاند،اگرچه در ارتقای درک پیشرفتهای تئوریک در حوزهی مطالعات سازمان نقش ایفا کردهاند.
2. تولید تئوری در خلأ نقد دیگری که از جانب منتقدان دانش سازمانی مطرح میشود،آن است که تئوریهای تولیدی پژوهشگران سازمانی،در حوزهی عمل ساخته نمیشوند؛بنابراین،در تدوین تئوریهای سازمانی پیوند بین اندیشمند و اندیشهورز در حد نازلی قرار دارد و این امر باعث میشود که تئوریهای سازمان و مدیریت،نه قابلیت کاربرد داشته و نه در عمل مناسب باشند(بورل،1996؛کاخان و فیلیپس،1998).
3. تولید دانش نامعتبر ماودی(1997)،ترن فیلد و استارکی(1998)،بالاور و همکاران(1999)،استارکی و مدن(2001)،پتی گریو(2001)و ابراهامسون(2001)مدعی هستند که تئوری سازمان همیشه،اضطراب عدمتناسب یافتههایش با عمل کارگزاران را دارد؛بنابراین،دچار نوعی بحران خوداعتمادی است و از اینرو،همیشه این سؤال را از خود میپرسد که ما بهعنوان یک حوزهی مطالعاتی تا چه حد،دانش معتبری تولید میکنیم که به کار اندیشهورزان بیاید؟ لحظهای که چنین سؤالهای مطرح میشود،تئوری سازمان قدری،از تئوریپردازی دست برمیدارد و به فکر فرو میرود؛به عبارت دیگر،وارد بازاندیشی فراتئوریک میشود."