چکیده:
پژوهش در هر حوزهای نیازمند تأمل و دقت فراوان است.پژوهش در تربیت دینی از این قاعده مستثنی نیست.مهمترین تأمل لازم در این حوزه،اندیشه در خصوص رویکرد پژوهشی است.بخشی از اینگونه انیشهورزی بر عهده«فرا-فلسفه تربیت دینی»است؛بحثی درجهء دوم در خصوص ماهیت و قلمرو تربیت دینی.در اینراستا،این نوشتار در صدد است تا با تعیین حوزههای مختلف تربیت دینی،رویکردهای پژوهشی هریک را بررسی کند تا پژوهشگران این حوزه،با دقت بیشتر به کاوش در آن بپردازند.
خلاصه ماشینی:
"سؤالی که در (1)- Second order (2)- Meta-analyses of Religious education (3)- Meta-philosophy of Religious education (4)- Nature (5)- Limitation نگاه اول به ذهن خواننده خطور خواهد کرد آن است که این فرا-فلسفه یا فرا-تحلیل از چه روشی(یا روشهایی)برای کاوش در قلمرو موضوعی خود استفاده میکند.
جدا کردن این حوزهها در بحث از تربیت دینی به غایت ضروری است؛چراکه معنای مورد نظر گوینده یا نویسنده اصطلاح«تربیت دینی»و معنای متبادر به ذهن شنونده یا خواننده آن بحث،به جداسازی معنایی این اصطلاح بستگی دارد،دقت شود که تلاشی که در اینجا صورت میگیرد در راستای طبقهبندی حوزهها و رویکردهای مختلف است نه داوری در خصوص آنها.
شاید بتوان با بازخوانی آن آثار،به نظریهای در خصوص تربیت دینی دست یافت؛به بیانی دیگر،با بررسی آثار این بزرگان میتوان دستورهایی را در جهت تربیت عملی افراد در راستای دینورزی پیدا کرد و با تبعیت از آن دستورها،عملا،در مسیر دینداری به راه افتاد.
مسئله آن است که با توجه به آنکه انبیاء از ایمان شروع کردهاند و ایشان بهترین اسوه در این راه هستند،بازگشت به نحوهء حرکت آنان در تربیت دینی میتواند مهمترین مسائل باشد.
مثال دیگر به مسئله تجربهء دینی یا امر قدسی برمیگردد؛تجربهء دینی اگرچه به قدمت تاریخ دینورزی و ایمان است اما مباحثات آن،تازه و محصول پژوهشهای نو در فلسفهء دین است و این پژوهشها،گرچه عرفا با استفاده از رویکردهای پدیدارشناسانه و اگزیستانس پیگیری میشود(برای مثال:اتو،1380)،اما از نخستین کسانی که این راه را گشود،آنهم نه از موضعی اگزیستانسی،ویلیام جیمز(1902)بود که با تکیه بر اندیشههای فلسفی خود،که به نام پراگماتیسم موسوم است،به بررسی تجربهء دینی انسانها پرداخت."