چکیده:
نوشتهء حاضر به معرفی آراء و اندیشهء اشلایر ماخر در علم هرمنوتیک میپردازد.علم هرمنوتیک تا پیش از قرن هجدهم به سیاق تبار یونانیاش در خدمت تفسیر متن مقدس قرار داشت و با استفاده از شیوهء معانی بیان و نقادی به همراه قواعد زبانشناختی و دستوری به فهم مدلول متن مقدس میپرداخت.اما اشلایر ماخر در اویل قرن نوزدهم هرمنوتیک را به عنوان فن عام تفسیر از محدودهء متن مقدس خارج و آن را در فهم هر متنی به کار گرفت.او با تأثیرپذیری از رمانتیکها و فقه اللغهایها و روشنگران،تفسیر دستوری و روانشناختی را در فهم متن به کار گرفت.اما در نهایت با غلبه یافتن تفسیر روانشناختی بر جنبهء دیگری تفسیر،به شیوهء پیشگویانه و مقایسهای در صدد برآمد تا تفرد و نبوغ مؤلف را در سایهء همدلی در یابد و از این طریق ذهنیت مؤلف را جهت فهم مدلول نهایی متن باز تجربه کند.
خلاصه ماشینی:
اما اشلایر ماخر در اویل قرن نوزدهم هرمنوتیک را به عنوان فن عام تفسیر از محدودهء متن مقدس خارج و آن را در فهم هر متنی به کار گرفت.
او در خلال سالهای 1819 تا 1829 بر اساس طرح نظاموار خویش در خصوص هرمنوتیک عام به سخنرانی میپردازد و از دایرهء تفسیر متون مقدس و آثار کلاسیک عهد باستان خارج میشود و به مسألهء خود فهم به نحو عام باز میگردد و مقصود اصلی خویش را شکل دادن به علم هرمنوتیک عام در مقام فن فهم اعلام میکند.
نتیجه در این قسمت اگر بخواهیم گشایشها و افقهای جدیدی را که اشلایر ماخر در علم هرمنوتیک گشوده است به صورت مختصر و در حکم نتیجه بیاوریم میگوییم: علم هرمنوتیک تا قبل از قرن نوزدهم در دو شاخهء الاهیاتی و زبانشناختی در تفسیر و تبیین متن مقدس و متون حقوقی با سازوکارهای زبانشناختی و متنشناختی و نقادی به کار گرفته میشد و در عصر منتهی به اشلایر ماخر در قالب ضمیمهای به علم منطق به کار میرفت.
صورت ایجابی آن همان تبیین دستوری و روانشناختی است که اشلایر ماخر از آنها برای تفسیر متون استفاده کرده است.
اشلایر ماخر فهم و تفسیر را از وجه زبان و فکر جستجو میکند و به دنبال آن است تا هم ارتباط مؤلف و مخاطب را دریابد و هم ارتباط درونی نظام زبانی را.
اما از جهت دوم به حیث درونی گفتار و رابطهء متن با کل فکر بنیانگذارش در سایهء روش مقایسه و حدس میپردازد تا عمل ذهنی مؤلف را بازسازی کند و از این راه به فهم و تفسیری از آن دست یابد.