چکیده:
ادبیات داستانی ایران با سید محمد علی جمالزاده پای در دوران جدیدی گذاشت.داستانهای مجموعهء«یکی بود و یکی نبود»با نمونههای مشابه و پیشین خود تفاوتهای بسیاری در شخصیتپردازی،شیوههای روایی و زبان داشت.هرچند جمالزاده داستانهای بلندی نیز نوشته اما توانایی وی بیشتر در داستان کوتاه نمود یافته ا ست.جمالزاده داستان کوتاهنویسی را گامی پیشتر از دهخدا برد.از این روی بیشتر جستارهایی که در مورد داستانهای کوتاه جمالزاده به نگارش در آمده بر مضمون و محتوای آنها متمرکز شده است.
جمالزاده بیش از سبک و ساختار داستان به موضوع و مضمون آن توجه داشت و به همین جهت کمتر محققی به مباحث منسجم پیرامون امکانات روایی در داستانهای کوتاه جمالزاده پرداخته است.در نوشتهء پیش رو ابتدا به صورت اجمالی،جمالزاده و آثار او را معرفی کرده و سپس بحثی کوتاه را دربارهء«روایتشناسی»آوردهایم.بخش اصلی این مقاله نیز به روایتشناسی داستانهای کوتاه محمد علی جمالزاده در ساحتهای«طرح و پیرنگ»،«شخصیت و شخصیتپردازی»،«زاویهء دید»،«شگردهای روایت»،«نحوهء آغاز و انجام»و«زبان»اختصاص دارد.
مدعای مهم مقالهء حاضر آن است که داستانهای کوتاه جمالزاده در مرز میان«سنت و نوگرایی»شکل گرفته است.جمالزاده در ادامهء نویسندگیاش گرفتار تکرار شد و از شتاب نخستین خود در مسیر«نوآوری»بازماند.
خلاصه ماشینی:
از این روی بیشتر جستارهایی که در مورد داستانهای کوتاه جمالزاده به نگارش در آمده بر مضمون و محتوای آنها متمرکز شده است.
در دیباچهء«آسمان و ریسمان»میگوید: «در نگارش این داستانها ابدا هیچ ادعا و مرادی جز تفریح خاطر و گذرانذدن وقت در میان نبوده است!»(جمالزاده،1381،آسمان و ریسمان،14) براساس تعریف فوق از«مقامه»بجا خواهد بود اگر گفته شود که جمالزاده بازپسین نمایندهء البته فرهیختهء ادبیات کلاسیک محسوب میشود.
از جمله خصایص دیگری که در شیوههای شخصیتپردازی جمالزاده دیده میشود به این موارد میتوان اشاره کرد: الف-در داستانهای جمالزاده اغلب شخصیتهای کمتری حضور دارند که پای ثابت همهء آنها تقریبا خود راوی(نویسنده)است اما در داستانهایی مانند«شورآباد»،«نیکوکاری» و«مرغ همسایه»شخصیتهای زیادی به چشم میخورد.
اگر پرسیده شود که درون داستانهای جمالزاده چه کسی نشسته است که با مخاطب بیرونی صحبت میکند باید چنین پاسخ داد که خود جمالزاده است که به عنوان راوی داستان را روایت میکند.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که روایت از زاویهء دید کودک،دیوانه،حیوانات و حتی زن و تقلید زبان و لحن آنها به صورت قدرتمندانه در آثار جمالزاده دیده نمیشود.
در گذشته اتفاق میافتند و حادثه و گره داستانی مهمی ندارند؛ 3-داستانهای نخستین او از سنت مقامهنویسی به ویژه از شیوهء گلستان سعدی و گونههای سنتی روایت نظیر حکایت یا قصه و نیز پیکارسک تأثیر گرفتهاند؛ 4-حضور تضادها و تقابلهای دوگانه در ژرفساخت آثار جمالزاده،آنها را به ساختار سنتی قصههای کهن شبیه میسازد؛ 5-نویسنده در آغاز،وسط و پایان داستانها ابیاتی میآورد که به داستانهای او حال و هوایی سنتی میبخشد؛ 6-تعداد شخصیتها در داستانهای کوتاه جمالزاده کم است(غالبا سه شخصیت در هر داستان).