چکیده:
نثر مسجع نثری است آهنگین و شعرگونه؛ هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیبایی های ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی معمولا بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولا عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد.
نثر مسجع در ادب فارسی ارج والایی دارد و از همان آغاز پدید آمدن نثر دری وجود داشته و از قرن ششم به بعد کتاب ها و رسالاتی ارزنده به این نثر زیبا تدوین یافته که از همه مهم تر مناجات های خواجه عبدالله انصاری و گلستان سعدی است. ولی، متاسفانه، درباره نثر مسجع فارسی تحقیق جدی مستقلی صورت نگرفته و اشارات مختصری که به سجع و نثر مسجع فارسی شده همه بر اساس استقرای ناقص است و بعضا مبرا از خطا هم نیست. وانگهی این اشارات به جای آن که درباره نثر مسجع باشد مربوط به سجع در شعر است. دیگر آن که تاکنون به بررسی تحلیلی زیبایی های نثر مسجع پرداخته نشده و در این باره سخنی گفته نشده است؛ حال آن که غرض از نثر مسجع زیبایی آفرینی است و از این دیدگاه به آن باید نگریست.
ما در این گفتار برآنیم که به توصیف سجع و نثر مسجع فارسی و بررسی زیبایی های آن بپردازیم. اما نخست ببینیم سجع چیست؟
در تعریف سجع گفته اند:
تسجیع آن است که سخن را با سجع بیاورند و آن سخن را مسجع و جمله های مشابه را قرینه می گویند. سجع آن است که کلمات آخر قرینه ها در وزن یا حرف روی یا هر دو موافق باشد...
خلاصه ماشینی:
"نثر مسجع در ادب فارسی ارج والایی دارد و از همان آغاز پدید آمدن نثر دری وجود داشته و از قرن ششم به بعد کتابها و رسالاتی ارزنده به این نثر زیبا تدوین یافته(1) که از همه مهمتر مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری و گلستان سعدی است.
(گلستان) ثانیا، در این تعریف، صرف هموزن بودن دو واژه در آخر قرینهها نیز سجع به شمار آمده است حال آنکه هموزن بودن واژههای پایان قرینهها نهتنها سجع نیست بلکه گوش، موزون بودن آنها را معمولا درنمییابد، مثلا در کار نه به حسن عمل است، در قبول خداست.
ناگفته نماند که هرچند رادویانی و برخی دیگر از نویسندگان کتابهای بدیع مانند بکری شیخ امین(7) و شمیسا(8) و دیگران معتقد به وجود سجع متوازن هستند اما علمای بزرگ بلاغت چنین نظری ندارند مثلا سکاکی، در مفتاح العلوم، گفته است که سجع در نثر همانند قافیه است در شعر و آن را سه گونه میداند؛ متوازی، مطرف، ترصیع(9).
همایی، هر چند همان سه نوع سجع را برشمرده، اما درباره موازنه مینویسد: نوعی از سجع متوازن است که مخصوص به نثر و اواخر قرینه نباشد و آن چنان است که در قرینههای نظم یا نثر، از اول تا آخر، کلماتی بیاورند که هرکدام با قرینه خود در وزن یکی و در حرف روی مختلف باشند(12).
دل رفت و دوست رفت، ندانم که از پس دوست روم یا از پس دل؟ گفتا به سرم ندا آمد که از پس دوست شو که عاشق را دل از بهر یافت وصال دوست باید، چون دوست نبود دل را چه کند؟(18) این ویژگی در کلام خواجه کم است اما در سخن سعدی کم نیست:_______________________________ 17 ) سخنان پیر هرات، تهران 1370، ص23؛ نیز á همان، ص11، 12."