خلاصه ماشینی:
"بر این بنیاد است که هرچه شاعر فرهیختهتر باش و هرچه فلسفهء او نظام یافتهتر و سنجیدهتر،عاطفهء او پروردهتر میشود یا دست کم،عاطفهء قوی و پروردهء شاعر، بیشتر و بیشتر و به ویژه،سنجیدهتر و سنجیدهتر مجال بروز و ظهور مییابد و در خلق شاهکارهایی توفیق پیدا میکند که از یک سو جلوهگاه بینش و اندیشه است،و از سوی دیگر نمایندهء هنری کمال یافته و سحر فریب؛همان هنر و همان حدیث که جهانگیر میشود و به تعبیر خواجه«تا حد مصر و چین و به اطراف روم ری»میرسد: حافظ،حدیث سحر فریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری15 -مرحلهء دوم،شعرآفرینی:سهروردی میفرمود:حقایقی را که در حکمة الاشراق نهادهام،نه با خرد و استدلال،که با شهود و درونبینی دریافتهام،اما تصریح میکرد که ذهن و دلپرورده شده با تعقل و استدلال به شهود و درونبینی تواند رسید،شاعران نیز از دل،از عشق و از عاطفه سخن میگویند و بر آناند که عشق و عاطفه شعرآفرین است و مدعیاند که اشعاری را که در دیوانها مینهند،نه حاصل خرد و فلسفه،که فرزند عشق است و عاطفه،راست و درست هم میگویند،اما این عشق و این عاطفه، به حکم جداییناپذیری فلسفه از زندگی،یا مستند است به فلسفهای ساده و خود جوش،یا مؤید است به فلسفهای نظامیافته و ژرف و سنجیده،و پیداست که هریک از این دو عاطفهء شعرآفرین-که به مثابهء علتاند-براساس سنخیت16علت و معلول،معلولی پدید میآورند متناسب با خود و بدینسان شاعران درجه اول،و در نگاهی گستردهتر،شاعران فرهیختهء برجسته،از شاعران درجه دوم از شاعران عادی و عامی جدا میگردند."