چکیده:
بر بید عندلیب زند «باغ شهریار»
بر سرو زندواف زند «تخت اردشیر» (منوچهری)
واژه های زندواف، زندباف، زندلاف، زندخوان و زنددان، در کتب لغت فارسی، هم به معنی «بلبل، فاخته، هزاردستان» ضبط شده و هم در معنی «زردشتی، پیرو زردشت، امام و پیشوای زردشتیان» آمده است. از بررسی اقوال لغویون چنین مستفاد می شود که گویا معنی اصلی این ترکیبات «زردشتی، خواننده زند» بوده است و ظاهرا، به ملاحظه این که زند را مقریان خوش آواز می خوانده اند، بلبل را نیز زندخوان و زندلاف گفته اند. اطلاق زندخوان، زنددان بر زردشتیان، با توجه به اشتقاق این ترکیبات، کاملا روشن است و، چنان که می دانیم، زند، جزو اول زندخوان و زنددان، بر ترجمه و تفسیر اوستا به زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی اطلاق می شود و بازمانده zand به معنی «شرح و گزارش» در فارسی میانه و آن نیز صورت تحول یافته zanti- به معنی «شناخت، معرفت» (مشتق از ریشهzan-، فارسی باستان-dan «دانستن») در زبان اوستایی است. اما استعمال زندواف و گونه های دیگر آن در معنی «بلبل و فاخته» تا اندازه ای عجیب می نماید و محتاج تحقیق و بررسی بیشتر است. پیداست که اتکای صرف بر قول لغت نویسان و قبول این که خوش آواز بودن زندخوانان و شباهت لحن آنان با صوت بلبل وجه استعمال این لفظ در معنی مذکور شده است، در حقیقت، نوعی پرهیز از مشکل رویارویی با شناخت معنی حقیقی(etymon) این واژه است. از سوی دیگر، هر انداره که توضیح لغت نویسان در باب اشتقاق زندواف پذیرفتنی بنماید، باز نمی توان در صحت آن یقین داشت، بلکه قراین موجود آشکارا حاکی از آن است که قول لغویون در این باره مبتنی بر نوعی فقه اللغه عامیانه است...
خلاصه ماشینی:
"اطلاق زندخوان، زنددان بر زردشتیان، با توجه به اشتقاق این ترکیبات، کاملا روشن است و، چنانکه میدانیم، زند، جزء اول زندخوان و زنددان، بر ترجمه و تفسیر اوستا به زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی اطلاق میشود و بازمانده zand به معنی «شرح و گزارش» در فارسی میانه و آن نیز صورت تحولیافته zanti- به معنی «شناخت، معرفت» (مشتق از ریشه zan- ، فارسی باستان dan- «دانستن») در زبان اوستایی است.
این معنی را، سالها پیش، استاد هنینگ، ضمن مقالهای، نشان داده است که لغت زند واف (نیز زندباف، زندلاف) به معنی «بلبل و فاخته» در زبان فارسی از زبان سغدی گرفته شده است و صورت اصلی آن در زبان سغدی ــ هر چند که در متون موجود به کار نرفته است ــ *zndwb «خواننده سرود و آواز» (قس g zntwch mr «مرغ آوازخوان، بلبل») بوده است.
پروفسور بیلی نخست بر آن بود که این واژه در متون اوستایی جزء آن دسته از لغاتی به شمار میرود که در دوره ساسانیان با شکل و هیئت پهلوی یا فارسی میانه خود وارد متون اوستایی شده است(6) ؛ لیکن خود بیلی بعدها این نظر را رها کرد و ــ با توجه به اینکه واژه مذکور در متن اوستایی همراه با yaÎtumant- به معنی «جادوگر» به کار رفته و واژه سغدی zand نیز «سرود و آواز» معنی میدهد ــ ریشهای به صورت *zand- به معنی «سرودن» در ایرانی باستان در نظر گرفت و واژه zanda- را مشتق از همین ریشه دانست."