چکیده:
یکی از نفایس کتابخانه وزیری یزد نسخه ای است خطی مورخ 693 هجری به شماره 3907 که در پایان از آن با عنوان المختارات من الرسایل من انشا الصدور و الافاضل یاد شده و دو رساله منثور فراق نامه و داستان پیل و چکاوک هم در آغاز و انجام آن آمده و تا کنون نسخه دیگری از آن شناسایی نشده است.
این نسخه 155 ورق دارد که از پایان بخش رسایل آن یک یا چند ورق افتاده است. کاتب نسخه محمودبن بختیار اتابکی است که در تاریخ چهارشنبه هفدهم محرم سال 693 آن را برای تاج الدین عبدالله بن ناصرالدین عمر، معروف به خالویه، کتابت کرده و چهار یادداشت و سه مهر مالکیت بر آن نقش شده که یکی مورخ 735 و دیگری مورخ 952 هجری است.
این دست نویس در سال 1355 با یک مقدمه و چند فهرست، به کوشش ایرج افشار و به همت انجمن آثارملی، به صورت عکسی چاپ و منتشر شد که مورد توجه دانشمندان و ایران شناسان قرار گرفت و بار دیگر در سال 1378 به کوشش غلامرضا طاهر و ایرج افشار و به نفقه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به طریقه سربی به چاپ رسید که، به لحاظ اهمیت متن، معرفی و ارزیابی چاپ اخیر لازم آمد. متن المختارات، چنان که ایرج افشار در مقدمه آورده، پیش از این، در دانشگاه تهران، به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد مریم میرشمسی به راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، تصحیح شده و مصحح قصد چاپ و نشر آن را داشته اما فراهم آمدن چاپ دیگری از کتاب وی را منصرف کرده است...
خلاصه ماشینی:
"تا به حدی میرسد آدمی آفریده از قطره خون که، به شرف طلب علم، فرشته پر در زیر قدم او شاد روان میکند و به زبان حال میگوید: بیت رفتار بتان خوب بر خاک حرام من دیده زمین کنم تو بر دیده خرام و شرح این در نص سیدالمرسلین ــ صلوات الله علیه ــ ظاهر شود: «ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم اکراما له» و فی روایة: «اعظاما له» هذا شرف من طلبه فما الظن بمن وجده و سنم(4) ذروته و تنسم رائحته؟ و چه علا بالای آن که نام او در این عقد منظم شود که شهدالله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولواالعلم؟ قطعه دوم: نوشتهای از نجمالدین ابوالمکارم قزوینی: [ در شکایت از روزگار و اهل روزگار(5)] هرچند که در تشبیب این مجموع و شادروان این اجزا که نبشته آمد به ایراد الفاظ عجم و ترسل(6) کلمات پارسی شرط نرفته است، اما، چون از مجلس بزرگوار ــ ابد الله مجده ــ در این معنی اهتزازی دیدم، بر خلوص عقیدت و محض متابعت انقیاد نمودن واجب گشت؛ چه ابتدای کار [ ا] و نهاد(7) و داد غایت تمنی او بقدر الجهد و الطاقه بباید دادن.
پس، اگر بیقصد [ از] او سخنی برود یا کلمتی بر حدقه(12) حسب حال ایراد کند، آن یکی از گوشهای میگوید: چه جای این است و کدام خواجه به علم عمل مییابد(13)؟ و آن دیگری گوید: اف و تف، کدام فاضل را روزگار مساعدت مینماید؟ تا آن بیچاره آواره غمخواره را با دلی حزین و خاطری غمگین و صدهزار نفرین بر زمان و زمین از سر عجز و ضجر همان باید گفت که منشی این کلمات میگوید در قصیدهای: شعر اعادی علی علمی فابدی تجاهلا و دهری عن الطبع یهوی تبلدی اذا قیل لی تبغی بذا الفضل رفعة سأخلف لم اعرف قراءة ابجد فیا دهر کم تبدی مناقض سادة و یا بخت(14) کم تخفی معایب اعبد _______________________________ 9 ) عکسی: الافراد."