چکیده:
قرائتها و تفسیرهای مختلف از اندیشههای یک متفکر،نشاندهنده تاثیر او بر زمانه خود و ادوار دیگر تاریخ است.امام خمینی(س)بیتردید از جمله متفکرانی است که در طول حیات فکری و اجتماعی خود،تأثیرات عمیقی را بر جنبههای مختلف فکری و اجتماعی زمانه گذاشته است؛که فهم دامنه این تأثیرات،بخشی از تاریخ اندیشه است.بدون تردید هر پژوهندهای از زاویه دید خود به یک متن،رخداد یا متفکر مینگرد.اینکه این قرائت تا چه اندازه یک قرائت حقیقی و منطبق با سخن واقعی آن متفکر باشد،از مباحث پیچیدهای است که از دیرباز در علوم اسلامی از جمله علم کلام و تفسیر و در دوران اخیر غرب در دانشی به نام هرمنوتیک مورد توجه قرار گرفته است.در این مقاله،نویسنده میکوشد قرائتهای مختلف از اندیشههای امام و میزان اعتبار این قرائتها را مورد توجه قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"تفسیرهای ایدئولوژیک مفسر چندان در پی فهم معنای متن نیست؛بلکه به دنبال این است که
ایشان معتقد است که در این دو حکومت ایرانی،قدرت سیاسی متکی بر اندیشه دینی بود.
آقای عنایت میگوید:مغنیه از جمله علمای شیعی است که به امام خمینی و انقلاب اسلامی شدیدا علاقه دارد و از آن دفاع میکند؛ولی-مانند شیخ انصاری-در نطریه
نکته مورد توجه در قرائت آقای عنایت این است که وی هیچ نقدی به دیدگاه امام وارد
مطالعه و بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که هرسه اقتدار سیاسی در نظام جمهوری اسلامی تحقق یافته است:اقتدار کاریزما از سال 57 تا 68(رحلت حضرت امام)،اقتدار سنتی از
4-اشکال دیگر این است که،مگر تجدد،حجیت ذاتی دارد که اگر امام یا هرکس دیگری با
مدعای کلی ایشان این است که نظریه ولایت مطلقه فقیه،فقه شیعه را به سمت عرفی شدن
البته وی معتقد است هیچ کدام از این موارد به اندازه نظریه ولایتفقیه،روند عرفی شدن را
رعایت مصالح-که وظیفه هر دولت و حکومتی است-خود به عرفی شدن جامعه کمک میکند.
شد؛اما در مقاله دوم،عکس این مطلب را میگوید و معتقد است اصلا فقه شیعه استعداد عرفی شدن را ندارد و در مقابل آن مقاومت میکند و به تبع آن ولایتفقیه نیز نمیتواند عرفیکننده
مراد از بحران در تعابیر ایشان این است که:اگر قرائتی دینی نتواند منتقلکننده پیام دینی و پیام معنوی به جامعه باشد،باید آن را-و در اینجا اسلام فقاهتی-کنار گذاشت.
شبستری این است که کجای این،نقد خود متن است؟از دیگر خصلتهای کسانی که"